الیزابت در بایوشاک بی‌کران بازنمایی دقیقی از سرکوب زنان و آزادی آن‌ها است

ساخت وبلاگ
بایوشاک بی کران (Bioshock Infinite) درباره‌ی بوکر دویت (Booker DeWitt)، کارآگاه شخصی بی‌انگیزه‌ای از نیویورک است که سوار بر قایق به فانوس دریایی‌ای فرستاده می‌شود. پس از ورود به فانوس دریایی، صندلی داخل آن به موشک تبدیل می‌شود و او را به شهر کولومبیا (Columbia) –که در آسمان معلق است – می‌فرستد. به بوکر ماموریتی محول شده است: دختر را برگرداند تا بدهی‌اش را صاف کند. این دختر الیزابت کامستاک (Elizabeth Comstock) نام دارد و هیولایی تهدیدآمیز به نام پرنده‌ی آواز‌خوان یا سانگ‌برد (Songbird) از او محافظت می‌کند. با این‌که تمرکز بازی روی بوکر و داستان اوست، این مقاله به الیزابت اختصاص دارد. در اینجا قصد داریم از دیدگاهی فمینیستی به او نگاه کنیم. اگر به الیزابت به‌عنوان شخصی مستقل – شخصی فراتر از همراه بوکر – نگاه کنیم، آیا آزادی او از برجی که در آن حبس شده، به معنای آزادی واقعی است؟ آیا رفتار بوکر با الیزابت با رفتار کامستاک با الیزابت فرقی دارد؟ آیا الیزابت همراهی خودکفا است؟ در آخر، نقش الیزابت در غرق شدن بوکر چیست؟ «اخطار: با نمونه‌ی آزمایش حرف نزنید» – تابلویی روی برج الیزابت در ابتدا الیزابت در قالب پروپاگاندا به ما معرفی می‌شود. مثلاً این عبارت تکرارشده را زیاد می‌شنویم و می‌خوانیم: «بذر پیامبر روی سریر خواهد نشست و کوه‌های بشریت را در آتش غرق خواهد کرد.» این «بذر» (Seed)‌، که در پوسترها و تابلوهای تبلیغاتی به شکل یک نوزاد یا یک بَره به تصویر کشیده می‌شود، در واقع زنی بالغ به نام الیزابت است. تصویرسازی‌های اولیه از الیزابت دو بینش برای درک سرکوب زنان فراهم می‌کند. بینش اول این است که الیزابت، با وجود بالغ بودنش، به‌عنوان یک کودک یا نوزاد مورد اشاره قرار می‌گیرد. سیمون دوبوار (Simone de Beauvoir) (۱۹۸۶-۱۹۰۸) فیلسوف فمینیست فرانسوی استدلال می‌کند که کودک‌انگاری زنان نوعی روش استبدادی برای کنترل کردن آن‌هاست. زن‌ها مثل کودکان هستند، چون هردو «فقط می‌توانند در برابر قوانین، خدایان، سنت‌ها و حقایقی که مردان ایجاد کرده‌اند جوابگو باشند.» از این راه، زنان از راه خنثی شدن در برابر مردانی که اهداف و ارزش‌های آن‌ها را تعیین می‌کنند، به «کودکی ابدی» (Eternal Child) تبدیل می‌شوند. بدین ترتیب نیازی نیست زنان را جدی گرفت و آن‌ها به وابستگان دائمی مردان تبدیل خواهند شد. با این حال، دوبوار استدلال می‌کند که برخلاف کودکان، زنان به سرکوب شدن خود رضایت می‌دهند. آن‌ها می‌توانند برای آزادی خود – برای کسب مسئولیت بیشتر –  مبارزه کنند، ولی ترجیح می‌دهند در مراقبت آشنای مردان باقی بمانند. پروپاگاندایی که حول محور الیزابت ایجاد شده، نوع دومی از سرکوب شدن را نیز شامل می‌شود: شیء‌انگاری زنان به هنگام اشاره به آن‌ها و فکر کردن درباره‌ی آن‌ها، نه فرد‌انگاری‌شان. یک فرد کسی است که می‌تواند انتخاب‌های خودش را انجام دهد و مثل انسانی واقعی رفتار کند. شیء دقیقاً یک شیء است. الیزابت مشخصاً یک شیء است، نه یک فرد. او با واژه‌هایی چون «بره»، «بذر» و «نمونه‌ی آزمایش» خطاب می‌شود. نه‌تنها الیزابت دائماً در حال شیءانگاری شدن است، بلکه دائماً در ارتباط با یک مرد – یعنی شخص پیامبر – مورد اشاره قرار می‌گیرد: «بذر پیامبر»، «بره‌ی من» و… طبق نظریه‌ی دوبوار، تصویرسازی تبلیغاتی از الیزابت به‌عنوان نوزاد یا شیئی که بر اساس رابطه‌اش با یک مرد تعریف می‌شود، وضعیت زنان سرکوب‌شده و ستم‌دیده است. در بایوشاک بی‌کران پیش از این‌که از نزدیک با الیزابت ملاقات کنید، تنها اثری که از او می‌بینید پوسترهای تبلیغاتی‌ای هستند که درباره‌ی او در سطح کولومبیا پخش شده‌اند. در این پوسترها او یا به شکل نوزاد به تصویر کشیده می‌شود، یا بره. این مصداقی از «شیءانگاری» الیزابت به‌عنوان یک زن است. البته می‌توان در این زمینه استدلالی مخالف بیان کرد و آن هم این است که این تصویرسازی‌ها لزوماً ربطی به زن بودن الیزابت ندارند، بلکه اثر فرقه‌ی مسیحیت‌مانندی است که کامستاک ایجاد کرده است. به‌هرحال در تصویرنگاری‌های مسیحی هم عیسی مسیح به‌عنوان نوزادی در آغوش مریم به تصویر کشیده می‌شود و او مرد است. ولی در اینجا یک حقیقت روشن است: شما هیچ اثری از خود الیزابت واقعی نمی‌بینید. او صرفاً یک ابزار تبلیغاتی است و فردیت او هیچ اهمیتی ندارد. «چرا من رو گذاشتن اینجا؟ من چی‌ام؟ من چی‌ام؟» – الیزابت پس از مبارزه با ماموران پلیس و نیروهای امنیتی کولومبیا، بوکر خود را به برج الیزابت می‌رساند. زندانی بودن او در برج دقیقاً مصداق سرکوب زنان طبق تعریف مریلین فرای (Marilyn Frye) است: کل زندگی به‌وسیله‌ی نیروها و موانعی تعریف می‌شود و شکل می‌گیرد که… به‌طور سیستماتیک به هم ارتباط دارند، طوری‌که شخص زندانی همیشه خود را وسط این نیروها و موانع می‌بیند و اگر هر حرکتی از او سر بزند که فراتر از حوزه‌ی نفوذ این نیروها باشد، مجازات خواهد شد. این تجربه دقیقاً مثل حبس بودن در قفس است. الیزابت اجازه ندارد برج را ترک کند و افراد دیگر تک‌تک جزئیات زندگی روزمره‌اش را کنترل می‌کنند. نه‌تنها او به‌طور واضح داخل یک قفس است، بلکه مثل زنان سرکوب‌شده، دلیل سرکوبش مردان است؛ یا در مورد خاص او یک مرد: پدرش زاخاری کامستاک (Zachary Comstock). سانگ‌برد، نگهبان او نیز مذکر است. دلیل در قفس افتادن الیزابت نیز بسیار به دلیل سرکوب زنان شبیه است. الیزابت با همه فرق دارد. او قدرت‌هایی دارد؛ به‌طور خاص قدرت باز کردن شکاف‌هایی به جهان‌های موازی دیگر. کامستاک الیزابت را به‌خاطر ماهیتش در یک برج زندانی می‌کند؛ ماهیت الیزابت از کنترلش خارج است (در واقع دلیل این‌که او چنین قدرت‌هایی پیدا کرده این است که مردهایی در زندگی‌اش سعی داشتند او را بین دو جهان موازی جابجا کنند)، ولی این ماهیت منحصربفرد به‌عنوان توجیهی برای سرکوب شدنش استفاده می‌شود. دلیل سرکوب زنان نیز همین است. در بعضی فرهنگ‌ها، زن‌ها به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم به‌عنوان موجوداتی ضعیف‌تر ا آموزش آشپزی و مطالب جالب جدید...
ما را در سایت آموزش آشپزی و مطالب جالب جدید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : موزیک دان ash بازدید : 71 تاريخ : چهارشنبه 18 خرداد 1401 ساعت: 22:54