«
جردن پیل» در کنار «آری استر» و «رابرت اگرز» آغازگر فصل تازهای برای
فیلمهای ترسناک بود؛ یک فیلمساز آیندهدار که در همان بدو ورود به سینمادوستان یادآوری کرد ژانر وحشت هم بهنوبهی خود از جنبهی زیباییشناسی حرفهایی برای گفتن دارد، ژانر مهجوری که در گذر زمان فراموش کرده بودیم میتواند گرانمایه، فلسفی، جامعهشناختی و البته قابل بحث باشد. اما اکنون باید پیل را فراتر از یک فیلمساز ژانر بدانیم، او با فیلم
«جواب منفی» (Nope) آمده است تا شکوه و هیبت سینما را به رخ بکشد و چه خجسته است این ملاقات شیرین با آن سینمای شورانگیز و رویاپردازی که از دوران کودکی و نوجوانی به یاد داریم، سینمایی که «آروارهها»، «درخشش»، «۲۰۰۱: ادیسه فضایی» یا «برخورد نزدیک از نوع سوم» را به ما هدیه داد؛ ماتومبهوت به تصاویری مینگریستیم که تاکنون به چشم ندیده بودیم و از وسعت رویدادها گاهی درست نفس کشیدن را فراموش میکردیم.
پیل در یکی از مصاحبههایش به این نکته اشاره میکند که «این فیلم را تا پنج سال قبل هیچکس نمیتوانست بسازد». او پُر بیراه نمیگوید، چنین ایدههای جاهطلبانهای اغلب بودجهی هنگفتی دریافت نمیکنند و در سالهای اخیر تنها فیلمسازان انگشتشماری همانند «کریستوفر نولان» یا «آنگ لی» این شانس را داشتهاند که با آزادی کامل، ایدههای بلندپروازانهی خود را به زبان سینما ترجمه کنند. پیل از یک منظر دیگر به نولان و آنگ لی نزدیک است: آثارش همانند آن دو فیلمساز مولف، هم با معیارهای فرهنگ فاخر همگرایی دارد و هم فرهنگ عامه را راضی میکند. چنانچه به دنبال سرگرمی خالص هستید، جواب منفی یک اثر تجاری مهیج با اِلمانهای ترسناک و نئووسترن است که میتواند آخرهفتهی هیجانانگیزی را برای شما رقم بزند اما اگر علاقه دارید در بطن رویدادها کندوکاو کنید و به معنای عمیقتری برسید، فیلم بیتردید ناامیدکننده نخواهد بود، با آنکه از نظر درونمایه اندکی عقبتر از «برو بیرون» و «ما» میایستد.
هشدار: در
نقد فیلم «جواب منفی» خطر لو رفتن داستان وجود دارد.
سینما، حیوانات، بلندآوازگی، تمول و غیر
ممکنها
برو بیرون به نژادپرستی پیدا و پنهان، بردهداری نوین، کاستیهای ایدئولوژیهای لیبرالیستی و سوءاستفاده از موقعیت اجتماعی و قدرت میپرداخت و «ما» سرکوب، تمامیتخواهی نظامهای صاحب قدرت، فعالیتهای ضدانسانی مخفیانهی دولتها، دوگانگی ذات انسان و میل به بقا را در کانون توجه قرار میداد. مضامین موردبحث جواب منفی هم در نوع خود جالبتوجه است اما برخی از آنها در مقایسه با دو فیلم مذکور، چندان جهان شمول به حساب نمیآید. برای مثال، ادای دین پیل به «عوامل تولید فیلمها» که معمولا در حاشیه هستند و نامی از آنها برده نمیشود، همچنین انتقاد از نادیده گرفته شدن هنرمندان و دستاندرکاران رنگینپوست در تاریخ سینما شاید بیشتر برای فعالان این حوزه قابلتأمل باشد.
نقدهای وی به ساختار هالیوود و صنعت سینما نیز بیشتر جنبهی شخصی دارد، گویی او میخواهد انزجارش از سیستمهای استودیویی را فریاد بزند، نظامی زیادهطلب که به همهی اشخاص و موجودات حاضر در این حیطه، نگاهی کالاگونه دارد؛ از کارگردان که جلوتر از باقی ایستاده است تا یک حیوان تربیتشده که قرار است در یک پلان کوتاه نقشآفرینی کند، همگی تاریخ انقضا دارند و یک روز دور ریخته میشوند. در این میان، کسی هم نگران وضعیت روحی و روانی آنها و فشارهایی که متحمل میشوند نیست. برای اینکه این پیامها توجه مخاطب عادی را جلب کند، پیل آنها را مستقیما با پیرنگ و مضمون «خشونت علیه حیوانات» و «تعامل انسان با حیوان» پیوند زده است تا احساسات مخاطب را برانگیزد. در دنیای فیلم، هیچکس اهمیت نمیدهد که چرا «گوردی» ناگهان دیوانه شد یا کسی جز «اوجِی» حاضر نیست به «لاکی» احترام بگذارد زیرا برای صنعت سینما اصالت دیگر اهمیتی ندارد و بهراحتی میتوان این حیوان را با جلوههای ویژه جایگزین کرد. پیل با بهکارگیری این شامپانزه و اسب (و یک موجود فضایی)، حیوانآزاری به هر نحو را محکوم میکند، در رابطه با خطرات تربیت حیوانات هشدار میدهد و همزمان آنها را به عنوان استعارهای برای عوامل تولید فیلم بهکار میگیرد که برخورد صنعت سینما با آنها درست نیست و در شرایط مشابهای گرفتار شدهاند، از «پدر» که به خاطر رکود مجبور به فروش اسبهایش شده است و «هولست» که به ناچار فیلمبرداری آثار نازل و ویدیوهای تبلیغاتی را برعهده میگیرد تا اوجی که شغل پدریاش در سینما بیارزش شده است و اگر تغییری ایجاد نشود، میراث خانوادگیاش را به کل از دست خواهد داد.
بر تو نجاستها خواهم ریخت، و تو را خوار کرده، انگشتنما خواهم ساخت.
جملهی فوق از کتاب «ناحوم» که در ابتدای فیلم درج میشود، دیگر مضمون فیلم را فاش میکند: گرایش انسان به ثبت دیدنیها، استثمار پدیدهها و مخاطرهجویی برای کسب شهرت در عصر مجازی. در پایان فیلم است که این نقلقول مذهبی وضوح بیشتری پیدا میکند، معنای آن را بهتر درک میکنید و به برداشتهای متفاوتی میرسید، از جمله اینکه شاید پیامی تهدیدآمیز از سوی ما انسانها خطاب به رویدادها و موجودات جدیدالکشف باشد (با توجه به برداشتی که از قصه دارید، برعکس آن هم صدق میکند، یعنی فرض را بر این بگذارید که این جمله از سوی موجود فضایی قصه خطاب به انسان گفته میشود). علاقهی توأم با خودآزاری آدمی به ناشناختهها برکسی پوشیده نیست، ما از هرآنچه که تاکنون ندیدهایم وحشت داریم اما یک نگرش سودجویانه هم در وجودمان نهفته است که در همان لحظاتِ بهتزدگی به سراغمان میآید: اینکه پدیدهی مذکور را به نام خود ثبت کنیم یا از طریق آن ماندگار و ثروتمند شویم. تمامی شخصیتهای فیلم حداقل در برههای این دیدگاه را دارند و بیگمان همهی آنها متوجه اشتباه خود میشوند، حتی «اِمرالد» که در پایان بهدشواری زنده میماند، «عکس غیرممکن» را میگیرد و روح برادرش را در دوردستها میبیند (اینجا هم، اینکه اوجی کشته شده آموزش آشپزی و مطالب جالب جدید...
ما را در سایت آموزش آشپزی و مطالب جالب جدید دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : موزیک دان ash بازدید : 69 تاريخ : پنجشنبه 10 شهريور 1401 ساعت: 20:04