خلاصه داستان قسمت سوم سریال کره ای ارثیه از شبکه پنج

ساخت وبلاگ

<a href='/last-search/?q=قسمت'>قسمت</a> <a href='/last-search/?q=سوم'>سوم</a> <a href='/last-search/?q=سریال'>سریال</a> <a href='/last-search/?q=کره'>کره</a> ای <a href='/last-search/?q=ارثیه'>ارثیه</a>

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت سوم سریال کره ای ارثیه از شبکه پنج را می خوانید، با ما همراه باشید. داستان سریال ارثیه درباره زندگی یک نقاش معروف است که برای تولدش قصد دارد، خانواده اش را دور هم جمع کند. این نقاش که از بیماری خاصی رنج می‌برد، فکر می‌کند این آخرین تولدش است. فردا روز تولد او به طرز مشکوکی فوت می‌کند و همه مظنون به قتل او هستند.

قسمت سوم سریال کره ای ارثیه

پلیس ها به خانه آقای یو رفته اند و جنازه او را بررسی می کنند، یکی از آن ها جای یک سوزن روی دست او می بیند و آن را نیز صورت جلسه می کند. بعد از چک شدن دوربین ها توسط پلیس، بیدنا به علت کبود شدن لب های پدرش آن را مصمومیت گمان می کند و از پلیس ها به عنوان خانواده درجه یکش درخواست کالبد شکافی می دهد...
پسر جوان که گویا پسر عموی بیدنا است، کلی با بیدنا بد رفتاری می کند و می گوید حالا که اومدی دلیل نمیشه تنها فرد نزدیک بهش تو باشی که بیدنا کلی ازش عذرخواهی می کند ولی او که مشخص حرص بیدنا را دارد، فقط با حرف هایش او را می آزارد...
یکی از بازجو های پرونده فوت آقای یو بعد از بازرسی خانه اش قصد داره با اعضای خانه حرف بزند و شروع به پرسیدن سوال از همه آن ها می کند... او از بیدنا درباره پدرش سوال می پرسد که او من و من می کند و می گوید چیزی نمی دونم، چون ما رابطه پدر و دختری با هم نداشتیم و بعد از آن باقی افراد خانه هم به سوال های او جواب می دهند...
ماموران پرونده مرگ آقای یو، در حال بررسی مستندات هستند و با هم درباره روابطش حرف می زنند...
مادر بیدنا به سراغ زن فعلی شوهر سابقش رفته و میگه من از همه چیز خبر دارم و می دونم تو کشتیش که او میگه مدرکی برای اثبات این موضوع نداری و با پوزخند می رود... این حرف ها از بیدنا پنهان نمی مونه و حرف هایش را می شنود و علت حرف های مادرش را می پرسد که او میگه حدس می زنم و می رود...
مادر بیدنا به داروخانه رفته است و قرصی که به عنوان قرص خواب به آقای یو داده بود را نشان می دهد و با کلی دروغ سر هم کردن از فروشنده آن جا می پرسه آیا واقعا داخل این قوطی قرص خواب هست یا نه که او بله می گوید و مادر بیدنا هم خوش حال میشه که هیچ دستی تو کشتن آقای یو نداشته است...
دختر عموی بیدنا در حال سلفی گرفتن است که بیدنا به سمتش میره و ازش می پرسه چرا انقد عاشق سلفی گرفتن از خودتی؟ که او به جای جواب دادن به سوال بیدنا، نسبت بهش اظهار تنفر می کند...
مادر بیدنا به خانه برگشته است که زن فعلی شوهر سابقش جلویش را می گیرد و می گوید اگر یک بار دیگه بدون هیچ مدرکی حرف مفت به من بزنی مثل این بار باهات برخورد نمی کنم و می رود...
بیدنا تنها به اتاق پدرش رفته است و با دقت به آن جا نگاه می کند که یک نقاشی روی دیوار نظرش را جلب می کند و گردن بند درون گردنش را توی دستش می فشارد که همان لحظه صدای پا می آید و او به گوشه ای می رود و قایم می شود ولی زن باباش متوجه حضور او میشه و میگه اگر قصد داشتی یواشکی ببینی نباید می ذاشتی کسی متوجه حضورت بشه و خبیثانه لبخند می زند، بیدنا هم جلو می رود و در سکوت نگاه می کند.
همه افرادی که در خانه هستند، دور گاو صندوق جمع شده اند و آن را باز می کنند و کامل زیر و رویش می کنند...
آن ها مغموم دور هم نشسته اند که آقایی به آن جا می رود و با نور یو وی ازشون می خواد دست هاشون را نشان بدهند که علامتی روی دست دو نفر از آن ها که یکیش مادر بیدنا است، می بیند و هر دو آن ها را به جرم دست زدن به گاو صندوق با خودش می برد...
بیدنا با دیدن این وضعیت به خانه می رود و در اتاقش دنبالش چیزی می گردد که به برگه سلامت پدرش بر می خورد و می فهمد که بیماری لاعلاج نداشته است...
بیدنا به بهونه فهمیدن ماجرا خودش را عادی نشان می دهد و می خواهد از این موضوع سر دربیاورد و اول از همه به سراغ خانم پارک میره تا اطلاعاتی به دست بیاره ولی او چیز زیادی نمی گه و به سراغ آقایی که در حیاط به آب ها گل می دهد، می رود ولی باز هم چیزی در خصوص بیماری پدرش دست گیرش نمی شود...
پلیس ها مشغول بازجویی از مادر بیدنا و آن آقا هستند که مادر بیدنا زیر بار نمی رود و قبول نمی کند که به گاوصندوق دست زده است...
وکیل آقای یو به خانه او رفته است و وصیت نامه را می خواند و در آخر میگه از این وصیت دو نسخه وجود دارد و اگر نسخه بعدی پیدا نشود، همه چیز به خانم یو بیدنا می رسد و می رود...
همسر فعلی آقای یو، از عصبانیت به اتاق خواب می رود و قاب عکس شوهرش را روی زمین می کوبد و آن را می شکند...
خانم پارک هم که خیلی دوست داره تو ارثیه سهم داشته باشه به بهانه نظافت شروع به گشتن کل خانه می کند و موقع شستن حمام، داخل راه آب یک سرنگ پیدا می کند که یکی از افراد حاضر در خانه که یک پسر جوان است، او را زیر نظر دارد و با فهمیدن ماجرای سرنگ، به خانم پارک پیشنهاد ۵ میلیون یوآن پول می دهد تا آن را در کیف بیدنا بگذارد و او را از دور گرفتن ارثیه محروم کنند...
بیدنا در حیاط خانه نشسته است، خانم پارک به بهانه تمیز کردن اتاق بیدنا به آن جا رفته و می خواهد سرنگ را در کیف او بگذارد که بیدنا از راه می رسه اما خانم پارک او را بیرون می کند و می گوید هر وقت کارش تموم شد، می تونه بیاد تو اتاق...
بیدنا هم اجبارا از اتاق بیرون میره و خانم پارک این بار سرنگ را داخل کیف او جاساز می کند...
پلیس ها برای پیدا کردن سرنخ به خانه آقای یو رفته اند و شروع به گشتن تمامی وسایل های خانه می کنند و در آخر یکی از آن ها سرنگ را از داخل کیف کوله پشتی بیدنا پیدا می کند...

نوشته خلاصه داستان قسمت سوم سریال کره ای ارثیه از شبکه پنج اولین بار در بلاگ جدول یاب. پدیدار شد.

آموزش آشپزی و مطالب جالب جدید...
ما را در سایت آموزش آشپزی و مطالب جالب جدید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : موزیک دان ash بازدید : 136 تاريخ : شنبه 19 شهريور 1401 ساعت: 20:27