داستان کامل قسمت ۱۱ سریال آتش سرد از شبکه دو

ساخت وبلاگ

<a href='/last-search/?q=قسمت'>قسمت</a> یازدهم <a href='/last-search/?q=سریال'>سریال</a> <a href='/last-search/?q=آتش'>آتش</a> <a href='/last-search/?q=سرد'>سرد</a>

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت یازدهم سریال آتش سرد به کارگردانی رضا ابوفاضلی و به تهیه کنندگی علی مهام که در 30 قسمت ساخته شده است را می خوانید، با ما همراه باشید.

قسمت یازدهم سریال آتش سرد

بابک به سراغ افشار رفته تا دوباره با او حرف بزند که کارشون به حر و بحث می کشه ولی بابک فقط می خواد بدونه که مشکلی بین سعیدو محسن هست یا نه که او میگه چیزی نیست، بابک هم تهدیدش می کنه و میگه اگر دروغ گفته باشی این ساختمون و رو سرت خراب میکنم و می رود...

محسن با حاج احمد وکیلش حرف می زند و میگه هنوز از همه چیز مطمئن نیستم، امروز می خوام برم در خونش تا ببینم چیزی دستگیرممیشه یا نه...

بابک با رویا بیرون رفته و میگه محسن و سعید دستشون تو یه کاسه است و قبل دیدن تو تاجیک زنگ زد بهم و گفت دوباره می برمتزندان، منم تصمیم دارم قاچاقی از کشور خارج بشم، رویا هم آب پاکی رو روی دستش میریزه و میگه اگر بری دیگه من و نمی بینی، پویابهت دروغ گفته همین که یه بار ازش رو دست خوردی کافی نیست؟

بابک هم قبول می کنه و میگه پس امروز میرم گلخونه دیدن تاجیک، زنش هم حمایتش می کنه...

سیما با یک سبد گل به دیدن اسرا رفته تا هم ببینتش هم بابت اتفاق دیشب از دلش در بیاورد که اسرا میگه ناراحت نیست و هیچ حرفیهم از دیشب به خانواده اش نگفته است...

پویا با کسی درباره قاچاقی رد شدن از مرز حرف می زند و میگه پاسش آمادس، کافیه کاراشو انجام بده تا رد بشه...

مش رجب و علیرضا در گلخانه مشغول کار هستند که بابک به آن جا می رود، او آقای تاجیک را صدا می زند که علیرضا به استقبالشمیره و او را به داخل دعوت می کنه تا پدرش بیاد...

بابک و علیرضا در دفتر نشسته اند که یکی از بچه ها به علیرضا میگه مشکلی تو گلخونه پیش اومده و می رود، بابک تنها است که پویابهش زنگ می زنه و میگه یه چی برات فرستادم که حسابی خوشت میاد و او با گفتن باشه می بینم تلفن را قطع می کند...

بابک از علیرضا سراغ پدرش را می گیره که میگه الان میاد، بابک هم با تمسخر میگه شما خودتون همگی بازیگر هستید و لیچار بارعلیرضا می کند، علیرضا هم با آرامش می خواد جلوشو بگیره ولی بابک میگه بابات مثل مفخره و دستشون تو یه کاسه است و عکسمحسن و افشار را نشون میده که علیرضا عصبی او را هل میده و روی زمین می اندازد، بابک هم بی جون روی زمین می افتد...

سیما و آزاد در ماشین نشسته اند، مادرش بهش میگه که اسرا چیزی از حرفای دیشب به خانواده اش نگفته و این معلومه که هنوز دلش باتوعه، آزاد هم خوشحال میگه که پس من وسط راه پیاده میشم، قصد دارم کافه بزنم و دنبال کاراشم...

بابک بهوش اومده و علیرضا می خواد بهش کمک کنه که دستش و پس می زنه و بعد از آب زدن به دست و صورتش، از جاش بلند میشه تابره، ولی چشماش تار می بینه و حالش خوب نیست...

علیرضا بعد از سپردن، گلخونه به مش رجب با ماشین به دنبال بابک راه افتاده تا سوارش کند که گوشیش زنگ می خوره و می زنه بغل تاجواب پدرش و بده میگه آقای کمالی منتظرتون نموند، شما برین خونه تا من چند قلم وسیله بخرم و بیام...

علیرضا بعد از قطع کردن تلفن دوباره راه می افتد و کل مسیر نگاهش به این ور اون ور است تا کمالی را پیدا کند...

گوشی بابک تو گلخونه افتاده، رویا نگرانه و دائم با او تماس می گیرد و گمون می کنه که حرفشو عملی کرده و قاچاقی از مرز خارجشده...

با این وجود که دیر وقت است، رویا با تاجیک تماس می گیره و سراغ بابک را می گیرد که تاجیک میگه قرار بود گلخونه همو ببینیم ولیمنتظر نموند که رویا براش توضیح میده تو سرش پر کردن که دست شما و مفخر تو یه کاسه است، محسن هم تاکید می کنه وقتی اومدبگید حتما با من تماس بگیره...

علیرضا به خونه رفته است که امیر میگه چرا انقد دیر کردی و بعد هم سراغ بابک را ازش می گیرد ولی علیرضا چیزی نمیگه و به داخلخونه می رود، رویا هم همچنان نگران به بابک زنگ می زنه ولی گوشیش خاموشه...

روز بعد رویا به سراغ سعید رفته و میگه از بابک خبری ندارم که سعید میگه من ازش خبر ندارم، رویا هم مو به مو حرف های پویا رو بهشمیگه و تاکید می کنه که ماه پشت ابر نمی مونه ولی سعید بی تفاوت سوار ماشینش میشه و می رود...

آقایی در حال چراندن گوسفند است که یک ماشین پلیس به سمتش میره و او جسم بی جان بابک را نشانش می دهد و سریعا تیمکارآگاهی اعزام می شود...

محسن در خانه نشسته و تو خودش است، علیرضا حالش و می پرسه که او سراغ بابک و ازش می گیره ولی علیرضا با اومدن همسرشچیزی نمیگه و با هم می روند...

پلیس ها بابک را به بیمارستان منتقل کرده اند و از روی شماره ملیش با خانواده اش تماس گرفتند تا به بیمارستان بروند، رویا با استرسبه همراه طهماسب سوار ماشین می شوند تا به دنبال بابک بروند...

بابک تو مراقبت های ویژه است، رویا پشت در اتاق نشسته است که یکی از ماموران پلیس به سمتش میره و از او چند تا سوال میپرسه...

پلیس ها برای اتفاقی که واسه بابک افتاده پرونده تشکیل داده اند و دنبال بررسی های مربوط هستند تا متوجه بشن که چه اتفاقیافتاده...

علیرضا از نگرانی اصلا حال خوشی نداره و یک جا گوشه خیابون ایستاده است، از طرفی دیگر یکی از ماموران آگاهی به سراغ رویارفته و ازش می پرسه به محسن تاجیک مشکوک هست یا نه که او میگه اصلا، آقای تاجیک آدم خوبیه و مطمئنم ایشون هیچ ربطی به اینمسئله ندارند...

نوشته داستان کامل قسمت ۱۱ سریال آتش سرد از شبکه دو اولین بار در بلاگ جدول یاب. پدیدار شد.

آموزش آشپزی و مطالب جالب جدید...
ما را در سایت آموزش آشپزی و مطالب جالب جدید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : موزیک دان ash بازدید : 136 تاريخ : سه شنبه 26 مهر 1401 ساعت: 23:01