داستان کامل قسمت ۱۵ سریال آتش سرد از شبکه دو

ساخت وبلاگ

<a href='/last-search/?q=قسمت'>قسمت</a> پانزدهم <a href='/last-search/?q=سریال'>سریال</a> <a href='/last-search/?q=آتش'>آتش</a> <a href='/last-search/?q=سرد'>سرد</a>

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت پانزدهم سریال آتش سرد به کارگردانی رضا ابوفاضلی و به تهیه کنندگی علی مهام که در 30 قسمت ساخته شده است را می خوانید، با ما همراه باشید.

قسمت پانزدهم سریال آتش سرد

منیره در خانه با ویراستارش صحبت می کند، مریم هم منتظره تا تلفنش تموم شه و بعد از تموم شدن باهاش خداحافظی می کنه و به خاطر این که داره میره خونه پدرش ازش عذرخواهی می کنه و میگه این جا هر طرف و نگاه می کنم، علیرضا رو می بینم و برام سخته، منیره خانم هم زیاد بهش خورده نمی گیره و فقط قسمش میده هر چیزی که خواست فقط و فقط به خودش زنگ بزنه...

آزاد به همراه آقایی به یک کافه رفته و گویا آن جا را به همراه وسایلش اجاره کرده و علاوه بر خودش یک شریک هم دارد، آزاد در سکوت به توضیحات صاحب ملک گوش میده و بعد از رفتنش همه جا را با دقت نگاه می کند...

محسن سرش تو حساب و کتاب است که منیره پیشش میره و میگه به اسرا زنگ زدم تا ببینم آزاد چی بهش گفته که او کلی دعواش می کنه و میگه کار درستی نکردی ولی منیره میگه نمی تونم بشینم دست رو دست بذارم که محسن میگه خودم با آزاد حرف می زنم و به کار هاش می رسه...

آزاد در کافه خوابیده است که رفیقش پیش میره و بیدارش می کنه، کمی بعد، بعد از آب زدن به دست و صورتش پایین می رود که اسرا را آن جا می بیند، کلی از دیدنش خوشحال می شود و اسرا هم‌از کافه تعریف می کنه که بهرام با دو تا آب هویج بستنی کنارشون می شینه ولی آزاد با نگاهاش بهش می فهمونه که بره...

امیر در گلخانه آتش روشن کرده و تو فکر است، طهماسب با یک سینی چای به کنارش میره و حالش را جویا می شود و می گوید هر کاری بخواین براتون انجام میدم که امیر ازش تشکر می کنه و میگه چیز خاصی نیست...

شب محسن با یه عالمه خرید به خانه میره و منیره هم به استقبالش رفته که متوجه گرفتگی او میشه و ازش سوال می پرسه، محسن هم بعد از انداختن هندونه ها تو حوض میگه که با آزاد حرف زدم و گفتم جدایی بهترین راهه که منیره میگه این دو هم دیگه رو دوست دارن و اسرا همه حرفاشو نه به تو می تونه بگه، نه درست به من میگه ولی من می فهمم و نباید این کار و بکنیم، بعد هم به خوردن شام دعوتش می کنه و میگه فیلم عباس رو هم بعد از شام با فرید ببینید...

طهماسب به خانه رفته و با مادرش شام می خورد و درباره برگردوندن پنج میلیون تومن پویا حرف می زنه و میگه در حال حاضر تو حسابمم ۵۱ میلیون پول دارم...

محسن کنار فربد نشسته و با او عکس ها و فیلم های پدرش را تماشا می کنند...

سیما در خانه با منیره خانم تلفنی حرف می زند و مشخصه اتفاقی پیش اومده که زیر سر آزاد است و بعد از قطع کردن، به سراغش میره و میگه چرا رفتی آقا محسن و تهدید کردی که او عصبی میگه همتون کشیدید عقب و توقع دارین من بشینم نگاه کنم که روابط شما، داره زندگی من و اسرا رو بهم می ریزه و از جاش بلند میشه و از خونه بیرون می زنه...

پویا در خانه کنار خانواده اش است، به برادرش میگه که بره حاضر شه تا با هم برن بیرون بعد هم قضیه عشق و عاشقیش با باران و تعریف می کنه و میگه می گیرمش مادرش هم در سکوت اشک می ریزد و با چشم هاش تاییدش می کند...

آزاد و اسرا تو ماشین با هم درباره کافه حرف می زنند و پویا میگه دلم می خواد خیلی خاص باشه و بخشیش بکنم کتاب خونه و بشه کافه کتاب اما فکر اسرا جای دیگه است و ازش می پرسه واقعا می خواستی بری که آزاد میگه بدون تو می میرم و همش الکی بود و کمی بعد او را به خانه می رساند و راه می افتد برود که ماشین آقا محسن جلوش می ایستد، منیره و آزاد از ماشین پیاده میشن و بعد از احوال پرسی آزاد به او میگه می خوام یه صحبتی با آقا محسن بکنم و به سمت او می رود، منیره هم به داخل میره...

آزاد بعد از سلام علیک با آقا محسن، ماشینش و جا به جا می کنه و با هم به داخل می روند، آزاد هم با کلی عذرخواهی و احترام به او میگه که من شرعا و عرفا و قانونا شوهر اسرام که محسن میگه تو مو میبینی و من پیچش مو، شما اول وضعیت بین دو خانواده رو نگاه کن بعد تصمیم بگیر که او هم چشمی میگه و بعد می خواد بره که تو تراس چشمش به اسرا می افته و بعد از دست تکون دادن براش می رود...

محسن هم بیرون میره تا چیزی از تو ماشین بردارد و دوباره به داخل حیاط بر می گردد، همان جا کتش را در می آورد و می نشیند، منیره هم با یک لیوان شربت کنارش میره و درباره حرف هایی که بین او و آزاد رد و بدل شده سوال می پرسد و او میگه می خواد زنشو ببره، من بهش تذکر دادم که به نفعشون نیست ولی با حرف هایی که زد دیگه بیشتر ادامه ندادم...

اسرا در اتاقش گریه می کند که مادرش به کنارش میره و او را آرام می کند و میگه همه چیز درست میشه و قول میده که همراهش بمونه...

رویا پیش بابک رفته و باهاش حرف می زند و با گریه بهش میگه زودتر از جاش بلند شه و بدون او نمی تواند...

اسرا برای پدرش در حیاط چای برده و میگه آزاد پسر خیلی خوبیه که پدرش میگه همه اینا رو می دونم ولی می ترسم دعوای من و سعید کشیده بشه تو خونه شما و تمام نگرانی و ترس من از نقطه ایه که سعید بخواد محاکمه بشه و تو بشی دختر کسی که پدرش و انداخته تو زندان...

اسرا درباره رابطه آزاد و سعید با پدرش حرف می زنه که او میگه هر چی باشن پدر و پسرن بعد هم دخترش را به آرامش دعوت می کنه و ازش می خواد که به خدا توکل کند...

امیر به دفتر کار حاج احمد رفته و درباره وضعیت علیرضا باهاش حرف می زند و می پرسه اگر بلایی سر بابک بیاد تکلیف پرونده چی میشه که او میگه کارمون سخت تر میشه، فقط نمی دونم شما جوونا چرا انقدر جلو جلو میرین و یک کاغذی به امیر نشون میده و میگه یک پرونده زد و بند در میون است و می خوام یکم اطلاعات دربارشون برام کسب کنی...

محسن خواب می بیند که پسرش علیرضا در گلخونه است و یک علیرضای دیگر از طناب دار آویزون شده و مرده است که علیرضا زنده به سمتش می دود تا کمکش کند که از خواب می پرد و با شنیدن صدای اذان از جاش بلند میشه اما انقدر حالش بده به داخل حوض میره و خودش را خیس می کند و کمی بعد شروع به خندیدن می کنه...

کرکره کافه نیمه پایین است که سعید به آن جا میره و با سرزنش بهش میگه این همه خرجت کردم که حالا بیای بشی کافه چی ولی آزاد جوابشو نمیده و میگه من و اسرا تصمیممون گرفتیم و می خوایم زندگیمون و شروع کنیم، حتی اگر شما هم راضی نباشید این کار و می کنیم که پدرش میگه کور خوندی و همین فردا پس فردا باید این جا رو جمع کنی وگرنه میدم درشو گل بگیرن تا بیشتر از این آبروی من و نبردی...

نوشته داستان کامل قسمت ۱۵ سریال آتش سرد از شبکه دو اولین بار در بلاگ جدول یاب. پدیدار شد.

آموزش آشپزی و مطالب جالب جدید...
ما را در سایت آموزش آشپزی و مطالب جالب جدید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : موزیک دان ash بازدید : 137 تاريخ : پنجشنبه 28 مهر 1401 ساعت: 19:03