خلاصه داستان قسمت ۱۵ سریال ترکی بابا + تصویر

ساخت وبلاگ

<a href='/last-search/?q=قسمت'>قسمت</a> ۱۵ <a href='/last-search/?q=سریال'>سریال</a> <a href='/last-search/?q=ترکی'>ترکی</a> <a href='/last-search/?q=بابا'>بابا</a>

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۱۵ سریال ترکی بابا را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. بابا Baba (عنوان انگلیسی: the father) یک سریال درام ترکی محصول 2022 با بازی Haluk Bilginer و Tolga Sarıtaş است که قسمت اول آن در تاریخ 15 فوریه 2022 از شبکه Show TV منتشر شد. حال دوبله فارسی این سریال از شنبه تا چهارشنبه از شبکه جم سریز راس ساعت ۲۰ پخش می شود. داستان سریال پدر ما (بابا) در مورد امین ساروهانلی است که پدری مستبد است که وقتی تنها وارث یک ثروت قابل توجه می شود، برای حفظ خانواده اش تلاش می کند. آیا امین ساروهانلی در حفظ خانواده موفق خواهد شد؟

[caption id="attachment_221832" align="aligncenter" width="1854"]قسمت ۱۵ سریال ترکی بابا قسمت ۱۵ سریال ترکی بابا[/caption]

خلاصه داستان قسمت ۱۵ سریال ترکی بابا

خانواده ساروهانلی سر میز صبحانه نشستن و در حال خوردن صبحانه هستند همگی با حالی بد و پریشانی به خوردن صبحانه مشغول هستند امین میگه بعد از اون همه سر و صدا بالاخره یه صبحانه خوب تو آرامش داریم میخوریم سپس میپرسد که کسی از قدیر خبردار یا نه؟ و رو به فضیلت میگه تو حتما رفتی دیدیش! فضیلت بهش میگه مگه تو اونو از خونه بیرون نکردی؟ پس چیکار داری؟ دیگه چرا حالشو میپرسی؟ امین بهش میگه من بیرون کردم یا خودش رفت؟ فضیلت به یاد می آورد که روز گذشته به دیدن قدیر رفته بود قدیر ازش خواسته بود تا به خودش مسلط باشه و از اونجایی که دیگه خودش در عمارت نیست همه چشم امیدشون به اونه سپس به مادرش میگه اون راهو امتحان کردیم نشد حالا از راه دیگه وارد میشیم و امتحان میکنیم. فضیلت با یادآوری این حرف ها عصبی و کلافه میشه و به امین میگه تو دیگه هم غذات جلوته هم بالشت زیر سرته، دیگه بقیه مهم نیستن همه چیز امن و امانه. امین یاد چند شب پیش می افتد که فضیلت بالشت و لحافت بهش داده بود تا بره جای دیگه بخوابه امین بهش گفته بود که قبل از اینکه به اینجا بیایم میگفتیم تو تمام این سال های زندگی مشترک با همسرمون سر روی یه بالشت گذاشتیم چی شده با اومدن به استانبول تو هم عوض شدی؟ امین با یادآوری این حرف ها کلافه و عصبی میشه و به فضیلت اشاره میکنه که به همراهش بره. امین در اتاق به فضیلت میگه چیه چرا تو همش داری تیکه میندازی؟ فضیلت میگه تیکه میندازم؟ من؟ دوست دارم بچه هام همشون در یک اتاق بشینن و من واسشون میوه پوست بکنم و شاد و خوشحال باشند چهره کدوم یکی از بچه ها خوشحاله؟ امین میگه مگه من گفتم بیایم اینجا؟ فکر خودتون بود! فضیلت میگه قرار بود شانس بچه ها را نگیریم امین میگه مگه الان گرفتیم؟

فضیلت میگه داری با من شوخی می کنی؟ قبلاً بچه ها در کنار رعایت کردن قوانین تو بیرون می رفتند دوستاشونو دعوت می کردند به خانه اما الان چیکار میکنن؟ تو خونه حبس شدن! و اگه کاری بکنن که دست و پاشون بشکنه از ترس تو نمیتونم چیزی بگن! امین میگه بس کن توروخدا بعد از کمی بحث کردن درباره این موضوع ازش میخواد بره. ثروت در اتاقش رو تخت دراز کشیده و به خاطر کاری که با قدیر کرده عذاب وجدان داره بوراک به هتلی که قدیر در آن جا میمونه میرود و با دیدن آن جا بهش میگه اینجا در شأن شما نیست شما صاحب شرکت اورناس هستین اینجا کسانی می مانند که برای کار آمدن و جایی برای موندن ندارن. قدیر بهش میگه من دیگه به خونه برنمیگردم اینجا راحتم بعد از کمی حرف زدن بوراک میخواد درباره شرکت باهاش حرف بزنه اما قدیر میگه من دیگه اونجا هم کار نمیکنم با صاحبش حرف بزن بوراک با کلافگی بهش میگه آقا امین به تمام فرزندانش سهم داده و شما هم حق نظر و حرف داری! همین الان با مخمصه‌ای که گیر کردیم تعداد زیادی از کارگر هامون حقوق نگرفتن قدیر از شنیدن حرفهای بوراک متاثر میشه و تصمیم میگیره کاری بکنه. منور وقتی به اتاق ثروت میره تا لباس کثیف ها را بردارد با دیدن چهره آشفته او باهاش حرف میزنه و ازش میخواد تا خودشو جمع و جور کنه بعد از کمی حرف زدن میخواد بره که ثروت دستش را می گیرد و میگه تو هنوز منو دوست داری؟ منور میگه اینو از کجا در آوردی؟ ثروت میگه همین الان خودت گفتی و ازش یک بار دیگه میپرسه اما منور بدون حرفی سریعاً از اونجا میره.  قدیر به شرکت میره در آسانسور سرهان را میبیند که بهش میگه من برای آقا ایلهان کار میکردم اما الان برای انتقام ازش اومدم با شرکت شما کار کنم قدیر بهش میگه ما به این چیزا احتیاجی نداریم.

قدیر سر میز با امین مینشیند که امین میگه چرا برگشتی مگه نرفته بودی؟ اومدی وسایلتو جمع کنی؟ قدیر میگه نه ما شریکیم اومدم به شرکت رسیدگی کنم بوراک تایید میکنه و امین دلیلشو میپرسه که بوراک میگه خودتون همون اول به تمام بچه هاتون سهام دادین! فضیلت پیش ثروت میره تا با حرف زدن باهاش حالشو عوض کنه سپس پیشنهاد میده که به حیاط بره و هیزم بشکنه ثروت به حیات میره و با عصبانیت  به ایلهان فکر می‌کند و هیزم می شکند  سپس با یادآوری گذشته و اینکه ایلهان چه جوری فهمیده بود آن روز ثروت کجا بود به اتاقش می رود و با گشتن آنجا دوربینی که ایلهان پنهان کرده بود را پیدا می کند و می شکند. قدیر پیش امین میره و درباره اینکه انقدر بهش بی اعتماد که فکر میکنه سویل بچه اش را گردن او میندازه بحث و دعوا می کند سپس یاد دعوایش با سویل می افتد که با گریه ماجرا را برایش تعریف کرده بود. قدیر جان با جانسو به بیرون می روند جانسو دست قدیر را می گیرد و او را عشقم خطاب می کند در آخر به فروشگاهی میرود که جانسو آنجا کار میکند تا برای قدیر جان کت و شلوار انتخاب کنند فضیلت با دیدن احمد حالشو میپرسه که او قیافه درهم به خودش می گیرد و شروع میکنه به غر زدن علیه بشرا که از وقتی اومدیم اخلاقش عوض شده فضیلت به اتاق بشرا میره و باهاش بحث و دعوا میکنه و بهش میگه دیگه نمیخواد بری شرکت بمون خونه و به شوهرت رسیدگی کن آنها در این موضوع بحث و کل کل می کنند و در آخر فضیلت کیف و کفش بشرا را ازش می گیرد و ازش میخواد سرجاش بشینه بعد از رفتنش بوشرا حسابی کلافه میشه........

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی بابا (Baba) + عکس

نوشته خلاصه داستان قسمت ۱۵ سریال ترکی بابا + تصویر اولین بار در بلاگ جدول یاب. پدیدار شد.

آموزش آشپزی و مطالب جالب جدید...
ما را در سایت آموزش آشپزی و مطالب جالب جدید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : موزیک دان ash بازدید : 103 تاريخ : دوشنبه 17 بهمن 1401 ساعت: 17:13