تمثیل، شگرد ادبی پروین در بازتاب اوضاع اجتماعی بود

ساخت وبلاگ
سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، مهدی باقری: تمثیل یکی از انواع صور خیال است که پروین اعتصامی توانسته است معانی و مضامین والای فکری خود را از این طریق به مخاطب خود انتقال دهد و یکی از ممیّزهای فکری شعر پروین مسائل اجتماعی روزگار شاعر است که با زبان تمثیل و شیوه مناظره و با بیانی نرم و لطیف اشعار اعتراض‌آمیز خود را سرود و به راستی او زنی فروتن، محتاط و درون‌گرا، در جامعه‌ای نابه‌هنجار که امکان مطرح کردن بی‌پردۀ مسائل و تناقضات سیاسی – اجتماعی وجود ندارد، انتظاری جز مبارزه به ظاهر پنهان نمی‌رود، او آگاهانه با چنین شیوه بیانی مشکلات ریشه‌ای و بزرگی چون بی‌عدالتی اجتماعی، فقر و اختلاف طبقاتی را با بیدار کردن احساس انسانی و یادآوری اصل بشردوستی و دگربینی و آموزه‌های اخلاقیی این چنینی برطرف کند، تا آنجاکه تمام درون‌مایه‌های شعری او پوششی از عاطفه بر خود دارند.   از آنجا که پروین، خود یک زن است و احساسات و ادراکات زنانه‌اش با زندگی و مشکلات بانوان درهم آمیخته، از جمله موفق‌ترین کسانی است که در چند و چون احوال زنان و دردها و رنج‌های آنان سخن گفته و از فقر و محرومیت فرهنگی و اقتصادی‌شان شکوه کرده است. او که وضع آشفته و منفعل زنان را می‌بیند و آن را در مقایسه با نقش‌ها و امتیازهای مردان قرار می‌دهد، با زبانی نرم در مقابل بی‌عدالتی‌ها می‌ایستد و متأثر از افکار اروپایی، عقایدش را در باب تساوی زن و مرد و لزوم همکاری آنها در جامعه طرح می‌کند: «وظیفه زن و مرد ای حکیم دانی چیست/ یکی است کشتی و آن دیگری است کشتی‌بان/ چو ناخداست خردمند، کشتی‌اش محکم/ دگر چه باک از امواج و ورطه و طوفان»   او با تکیه بر عنصر پرکاربرد تقابل و به شیوه تمثیلی، نخ و سوزن یا دلو و طناب را به مثابه نماینده دو گروه فرادست و فرودست کنار هم می‌نشاند و مناظره‌ای بین آنها برپا می‌کند تا به این وسیله برابری افراد جامعه را یادآور شود.   زنان را به کار و تلاش و تحصیل هنر و دانش تشویق می‌کند و یکی از دلایل عقب‌ماندگی زنان را بی‌دانشی آنان می‌داند: «پستی نســوان ایران، جمله از بی‎دانــشی است/ مرد یا زن برتــری در رتـــبت از دانستن است/ به که هــر دختر بداند قـــدر علم آمــــوختن/  تا نگوید کس، پسر هوشیار و دختر کودن است/ زن ز تحـصیل هنر شد شهره در هــر کشـوری/ برنکرد از ما کسی زین خواب بی دردی ســری»   پروین به قضا و قدر اعتقاد دارد و به همین دلیل به زیردستان و تهی‌دستان و یتیمان در آثارش نهایت دلسوزی را ابراز داشته است و تهید‌ستی را نشانه بی‌عدالتی حاکمان می‌داند. او لازمه و رسیدن به درجات والای انسانی را غم‌خواری و هم‌نوایی با بیچارگان دانسته است. این جهت‌گیری در «فریاد حسرت»، «آشیان ویران»، « اندوه فقر»، «ای رنجبر»، « بام شکسته»، « بی‌پدر»، «پیک پیری»، « تهی‌دست»، «توشۀ پژمردگی» و « تیره‌بخت» مشهود است. در تمامی اشعار، پروین دست به مبارزه با بی‌عدالتی و تبعیض در جامعه زده است: «مشو خودبین که نیکی با فقیران/ نخستین فرض بوده است اغنیا را»   پروین، با دفاع از فرهنگ بومی، مانع استحاله فرهنگ شده و به خودباوری و پرهیز از بیگانه تأکید می‌کند: «چــو بگرویم به کرباس خود، چه غم داریم/ که حلّۀ حلب ارزان شده است یا که گران/ از آن حـــریر که بیگـــانه بود نسّـــاجش/ هـــزار بار برازنــــده‌تر بـــود خلقــــان»   پروین چون به زندان راه نیافته تصویر مناسبی را نمی‌تواند ارائه دهد، او فقط در مبارزه با استبداد از ابـزار نبود آزادی آن هـم در معنای عام و طبیعـی آن صحبت می‌کند و حاضر نیست آزادی را با چیزی عوض کند.   شاعر در بیان تقابل بود ونبود از زبان جغـد که در ویرانه خویش با آزادی زندگی می‌کند، به طوطی که در قفسی زیبا و گران‌بها جلیس بزم بـزرگان و شاهان است، مـی‌گوید: چه سود صحبت شاهـان، چـــو نیست آزادی  چـــرا دهـــــیم گـــرانمایه وقـــت را ارزان به رنــج گــــوشه‌نشینی و فقــــر، تـن دادن به از پریـــدن بیگـــاه و داشــــتن غم جـان قفس نه جز قفس است، از چه سیم و زر باشد  که صحن تنگ همـــان است و بام تنگ همان در آشــــیانه ویـران خـــویش خــــرسندیم  که خوشــــدلی است در آباد دیـــدن زنـدان   او گوهر خرد را می‌ستاید و می‌گوید: «تو یکی تابنده گوهر بوده‌ای رخ چرا با تیرگی آلوده‌ای هیچ پاکی همچو تو پاکیزه نیست گوش هستی را چین آویزه نیست تو چراغ ملک تاریک تنی در سیاهی‌ها چو مهر روشنی از نظر پنهانی از دل نیستی کاش می‌گفتی کجائی؟ کیستی؟» و در برابر ملتی که بدون خردورزی، فریفته حکومت استبدادی می‌شوند، از ارشاد به فریاد می‌آید: « چند در هر دام باید گشت صید/ چند از هر دیو باید کید/ چند از هر تیغ باید باخت سر/ چند از هر سنگ باید ریخت بر/ محبس تن بشکن و پرواز کن/ این نخ پوسیده از پا باز کن»   شاعر در باب مفهوم آزادی از زبان دو پرنده که یکی بلبل و دیگری طوطی است، سخن می‌گوید؛ به گونه‌ای که در آن طوطی تلاش می‌کند تا به خاطر آرامش بلبل، زندگی آزاد و در اسارت بودن را به قضا و قدر نسبت دهد: «بلبل گفت به کنج قفسی/ که چنین روز، مرا باور نیست/ آخر این فتنه، سیه کاری کیست/ گر که کار فلک اخضر نیست/ قفسم گر زر و سیم است چه فرق/ که مرا دیده به سیم و زر نیست/ طوطئی از قفس دیگر گفت/ چه توان کرد، ره دیگر نیست/ بس که تلخ است گرفتاری و صبر/ دل ما را هوس شکر نیست/ همه فـــرمان قضــــا بایــد بــرد/ نیست یک ذره که فـرمانـبر نیست»   در اندیشه پروین ریشه برخی از گرفتاری‌های اجتماع، خود مردم هستند، اما چنین مفاهیمی به صورت سرپوشیده و در لفاف حکایات و تمثیالت و مناظرات بیان می‌شود. وی می‌کوشد تا مردم را به آزادی و رهایی از سلطه استبداد برانگیزد: درخت جور و ستم هیچ برگ و بار نداشت  اگــر چه دست مجـــازات می‌زدش تبری سپهــــر پیر نمی‌دوخــــت جامه بیـــداد اگــــر نبـــود ز صبر و سکـوتش آستری   قطعه دیگر که «صاعقه ما ستم اغنیا» نام دارد، شعری است بسیار لطیف و در عین حال انتقادی درباره مردم ستمکش که توسط اغنیا و زورمندان استثمار می‌شوند.     آموزش آشپزی و مطالب جالب جدید...
ما را در سایت آموزش آشپزی و مطالب جالب جدید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : موزیک دان ash بازدید : 53 تاريخ : پنجشنبه 23 شهريور 1402 ساعت: 18:44