صحبت های جدید بهروز وثوقی درباره بازگشت به ایران

ساخت وبلاگ
بهروز وثوقی ، بازیگر قدیمی سینمای ایران در مصاحبه ی جدیدی بار دیگر از تمایل خود برای بازگشت به ایران گفته است. نشریه چلچراغ در ویژه نامه ی نوروزی خود به مناسبت تولد بهروز وثوقی در اسفند ماه، مصاحبه ی مفصلی با او داشته است. این سومین مصاحبه ی بهروز وثوقی با نشریه ی چلچراغ است. این نشریه در سال های ۹۸ و ۹۹ نیز گفتگوهای مفصلی با این بازیگر پیشکسوت داشت و امسال نیز مانند هر دو مصاحبه ی قبلی، بخشی از صحبت های بهروز وثوقی به آرزوی او برای بازگشت به وطنش اختصاص داشته است. بهروز وثوقی که چند روز قبل ۸۴ ساله شد، در مصاحبه ی جدید خود گفت بازگشت خود به ایران را هنوز امکان پذیر نمی داند چرا که همواره از سوی برخی در داخل کشور مورد حمله قرار داشته و به همین دلیل مطمئن نیست بازگشتش عواقبی در پی نداشته باشد. او همچنین بار دیگر گفت آرزو دارد به ایران بازگردد اما نه برای فعالیت در سینما. این بازیگر پیشکسوت گفت دلش می خواهد تجربیات گذشته ی خود را به طور رایگان در اختیار جوانان علاقمند بگذارد. در سال های اخیر بهروز وثوقی بارها از تمایل خود برای بازگشت به وطنش گفته و برخی از چهره های هنری داخل کشور نیز به حمایت از وی پرداخته و از مسئولین خواستار فراهم کردن شرایط بازگشت این بازیگر قدیمی به ایران شده اند. با این حال، مسئولین واکنش های مختلفی به این خواسته داشته اند. در حالی که برخی از آن ها ادعا کرده اند مشکلی برای بازگشت هنرمندان ایرانی قبل از انقلاب به ایران وجود ندارد، اما در مواردی شاهد واکنش تند و تیز برخی مسئولین در مخالفت با این خواسته نیز بوده ایم. بهروز وثوقی متولد ۲۰ اسفند ۱۳۱۶ در خوی از بازیگران سینمای پیش از انقلاب است. او تجربه ی همکاری با کارگردانان مشهوری همچون ناصر تقوایی، مسعود کیمیایی، علی حاتمی، امیر نادری، شیرین نشاط و بهمن قبادی را داشته است. قیصر، گوزن‌ ها، تنگسیر، سوته‌ دلان، داش آکل، طوقی و همسفر از جمله آثار درخشان کارنامه وثوقی هستند. بهروز وثوقی در سال ۵۷ برای بازی در فیلم گربه در قفس به کارگردانی بهمن زرین دست به آمریکا رفته بود که این سفر با انقلاب اسلامی ایران مصادف شد. پس از این اتفاق او دیگر هرگز به ایران بازنگشت و در کالیفرنیا مقیم شد. بهروز وثوقی از آن زمان دیگر فعالیت چشمگیری در عرصه ی بازیگری نداشته است. در ادامه می توانید متن کامل گفتگوی بهروز وثوقی با نشریه چلچراغ را بخوانید: شما نمونه بارز یک هنرمند در غربت هستید که خیلی مقاوم و محکم بوده اید. هم جایگاه خودتان را حفظ کردید و هر فیلمی بازی نکردند و هم این که نشاط جسمی و امیدواری و روحیه تان را نگه داشتید. درباره این صحبت کنیم که چطور توانستید. وقتی من سینما را شروع کردم، به دلیل این که کسی من را نمی شناخت و از دوبله وارد سینما شده بودم، به همین دلیل تا مدتی به من پیشنهاد می شد که باید این رل را بازی کنم، ولی از یک زمانی به بعد، دیگر من انتخاب می کردم. این ها با هم فرق می کرد، یعنی یک زمانی من انتخاب می شدم، چون قدرتی به آن شکل نداشتم در کارم و یک زمانی دیگر من انتخاب می کردم. از تهیه کننده، فیلمبردار، کارگردان، هنرپیشه مقابل همه این ها را باید توجه می کردم که ببینم چه کار دارم می کنم. اگر یک فیلم هایی شاخص شد، یک فیلم هایی ماندگار شد، به دلیل این بود که من انتخاب می کردم. ممکن بود دو ماه بیکار باشم، دو ماه کار نکنم، اما وقتی یک کاری را که می خواستم بکنم باید آن چیزی می‌بود که دلم می خواست. خب، در سال هایی که آنجا ماندید و کار نکردید، چطوری مقاومت کردید در برابر انتخاب‌ها؟ به هر حال شما یک سوپراستار بودید، این کار سختی است. به نظرم یک فرمول خاصی دارد و باید جایی ثبت شود که اگر برای کسی از لحاظ شغلی مشکل پیش می آید، بتواند جاودانگی در کارش را حفظ کند! دوستی داشتم به اسم رضا بدیعی که خیلی دوستش داشتم. در ایران هم در سندیکا همدیگر را دیده بودیم. وقتی آمدم این جا بهش تلفن کردم. خیلی خوشحال شد و قرار شد همدیگر را ببینیم. به من گفت می دانم تو کارت را خیلی دوست داری، ولی الان بیا در این سریال هایی که من دارم کار می کنم، اگر رُل های کوچکتری هم هست، بازی کن بگذار بیکار نمانی و از سینما دور نباشی. ضمنا ممکن است یواش یواش اوضاع بهتر شود. من شروع کردم به کار و دو سه تا از سریال هاش نقش هایی توش داشتم ولی هیچ کدام آن چیزی نبود که مرا راضی کنند. فقط می گفتم این کار را بکنم که از این خانواده دور نباشم. ایجنتی هم که این جا انتخاب کرده بودم، مرا می فرستاد برای رل های تروریست و اینها. تصمیم گرفتم که دیگر بازی نکنم. با خودم گفتم تعداد رل هایی که در ایران بازی کردم، مرا راضی نگه می دارد. حالا این که بیایم این ها را بازی کنم و شب خوابم نبرد برای این که رل یک تروریست را بازی کردم! به رضا بدیعی و به ایجنتم گفتم اگر این نقش ها بود، دیگر مرا صدا نکنید. گذاشتمش کنار. البته کارهایی کردم با کارگردان های بزرگ مثل فیلم «ابوالهول» که در مصر تهیه شد و من رل یک مهندس قدیمی ساختمان را بازی می کردم که اهرام ثلاثه را درست می کرد. فیلم قشنگی بود. یک ماه رفتم بوداپست و در مجارستان فیلم برداری را انجام دادیم. دو، سه تا از این کارها کردم، ولی باز دیدم آن چیزی نیست که مرا راضی کند. به همین دلیل دیگر رها کردم و راحت شدم. گفتم اگر من کاری کردم که کردم، اگر نکردم، الان دیگر سخت است که آن جور که دلم می خواهد، کارهایی بکنم، مگر این که یک داستانی یک‌دفعه پیشنهاد شود. داستانی باشد که من دوست داشته باشم و کار کنم. یک داستانی بود برای آقای بهمن قبادی که باهاش متاسفانه کار کردم آن هم یکدفعه عوض شد داستان. یک رلی بود که خیلی دوست داشتم آن را کار کنم. آخرین کاری بود که کردم. آن فیلم را دوست نداشتید؟ نقش را دوست داشتم، ولی فیلم، فیلمی نبود که بپسندم. کار که فیلمبرداری شد به دلیل اینکه فیلم سه تا مونتور داشت که یکی را از ایران آورده بود که فیلم را مونتاژ بکند، یکی را از ترکیه گرفت که ادیت آموزش آشپزی و مطالب جالب جدید...
ما را در سایت آموزش آشپزی و مطالب جالب جدید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : موزیک دان ash بازدید : 63 تاريخ : سه شنبه 24 اسفند 1400 ساعت: 14:00