مهسا رمضانی: مصوبه 29 تیر سال 98 هیأت وزیران مبنی بر تشکیل «کارگروه رصد فرهنگی» پس از 33 ماه تأخیر، توسط وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت سیزدهم، با معرفی اعضای کارگروه رصد فرهنگی، اجرایی شد. این مصوبه با اینکه در دولت دکتر حسن روحانی تصویب شده بود اما از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی وقت عملیاتی نشد.به موجب تشکیل این کارگروه در دولت آیتالله سید ابراهیم رئیسی، تمامی دستگاههای فرهنگی، مراکز پژوهشی، پژوهشکدهها و مؤسسههای فرهنگی موظف شدهاند دسترسی به دادههای فرهنگی خود را برای پایگاه دادههای «مرکز رصد فرهنگی کشور» مستقر در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی فراهم کنند. شناسایی مسائل و تحلیل تحولات فرهنگی کشور از طریق بازبینی و بهروزرسانی شاخصهای فرهنگی، تجمیع دادهها و اطلاعات فرهنگی و نیز پردازش دادهها و تهیه گزارشهای فرهنگی از جمله وظایف کارگروه رصد فرهنگی است.دکتر
عماد افروغ، جامعهشناس و استاد دانشگاه، یکی از 9 عضو این کارگروه رصد فرهنگی است که با او در خصوص مأموریت این کارگروه و اینکه این مرکز چطور میخواهد «فرهنگ رسمی» را به دل جامعه ببرد و به «فرهنگ عمومی» بدل کند، به گفتوگو نشستیم. او معتقد است تا کنون به
مردم در سیاستگذاریهای فرهنگی
سهم قابل توجهی داده نشده است و تا مردم را در سیاستگذاریهای فرهنگی سهیم نکنیم بین «فرهنگ عمومی» و «فرهنگ رسمی» شکاف خواهیم داشت. بنابراین، یکی از مهمترین اهداف کارگروه رصد فرهنگی کشور تقویت اشتراکها و کم کردن تفاوتهای بین «فرهنگ رسمی» و «فرهنگ عمومی» است. جناب دکتر افروغ، شما با حکم وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی بهعنوان یکی از اعضای تیم «کارگروه رصد فرهنگی کشور» انتخاب شدهاید. تشکیل این کارگروه چه ضرورتی دارد و چه اهدافی را در پیش گرفته است؟هر نوع سیاستگذاری در حوزه فرهنگ، بدون شک مستلزم برنامهریزی است و این برنامهریزی باید برآمده از درک و شناخت صحیح از واقعیت باشد. به تعبیری، برنامهریزی و سیاستگذاری در عرصه فرهنگی را نباید صرفاً به شکلی ذهنی و برآمده از یکسری بایدها و نبایدهای ایدئولوژیک فردی پیش برد. به این دلیل، ما نیازمند رصد موضوعاتی هستیم که قرار است برای آن «سیاستگذاری» و متعاقب آن «برنامهریزی» داشته باشیم. ما نمیتوانیم بر اساس ذهنیت افرادی که مسئولیتی دارند به امر «سیاستگذاری فرهنگی» اهتمام ورزیم؛ کاری که متأسفانه سالها است صورت میگیرد.وقتی پای صحبت صاحبنظران و اهالی اندیشه و تحلیلهایی که از مسائل روز ارائه میکنند مینشینیم، اغلب ریشه بسیاری از مشکلات امروز (از مسائل کلان اجتماعی و اقتصادی گرفته تا مسائل زندگی روزمره) را به «مسائل فرهنگی» ربط میدهند. شما در بررسی چالشهای امروز جامعه ایرانی، چه سهمی را برای فرهنگ قائل هستید؟آنقدر کشورمان سیاستزده و اقتصادزده شده است که عملاً فرهنگ در سالهای اخیر ذبح شده و جایگاهی ندارد. یک زمانی قرار بود فرهنگ در صدر بنشیند و به اقتصاد و سیاست ما خط بدهد، اما متأسفانه کار برعکس شد؛ اقتصاد و سیاست ناموجه ما است که به فرهنگ ما خط و ربط میدهد. رویکرد شخصی من این است که همه چیز را با فرهنگ و عرصه فرهنگی خلط نکنیم، ضمن اینکه معتقدم ریشه بسیاری از معضلات فرهنگی ما «اقتصادی» است. این امر را هم مضامین دینی و هم یافتههای علمی تأیید میکند. باید متوجه باشیم که هر زمان چه مسألهای، مسأله اصلی مردم است و بر سایر مسائل، چه بازتابی دارد. مسائل مربوط به زندگی روزمره همچون، رفتارها و اضطرابهای ترافیکی، عدم رعایت حقوق دیگران و واکنشهای عصبی و... بیشتر از آنکه فرهنگی باشند، یک واکنش اجتماعی و روانی به مسائل اقتصادی هستند. عالمترین و فرهیختهترین افراد وقتی با یک مسأله غیرقابل پیشبینی رو به رو شوند که طی آن کرامتشان پایمال شده و شرافتشان لحاظ نشود، از خود واکنش نشان میدهند.با این حال، منکر این نکته هم نیستم که ریشه برخی از مسائل ما به فرهنگ برمیگردد و فرهنگ هم در مسائلی که با آن مواجه هستیم، سهمی را ایفا میکند، اما در عین حال، بر این نکته تأکید دارم که این سهم را نباید بیش از آنچه که هست، جلوه داد. در جامعهشناسی گاهی با تحلیلهای فرهنگی مواجه هستیم که همه مشکلات را به گردن مردم و فرهنگ آنان میاندازد غافل از اینکه جامعه، اقتصاد و سیاست هم نقش دارد. تغییر رفتارهای فرهنگی به نوع مواجهه با مردم برمیگردد، یعنی اگر میخواهیم رفتار ترافیکی مردم را تغییر دهیم، قبل از هر چیز و از باب مثال و نمونه، پلیس باید با احترام و تکریم بیشتری با مردم برخورد کند. همه اینها تأثیر و تأثر متقابل دارد، یک نگرش فرهنگی را نمیتوان از بالا دیکته کرد. اشاره کردید که عرصه فرهنگ، عرصه دستوری نیست و نمیتوان یک نگرش فرهنگی را به مردم دیکته کرد. با توجه به این امر، حال میخواهیم بدانیم در سیاستگذاریهای فرهنگی چقدر به خواست و نیاز «مردم» توجه میشود و آنان را چقدر در سیاستگذاریهای فرهنگی سهیم میکنیم؟معتقدم، بین زبان دلیل و زبان علت ما شکاف افتاده است؛ «زبان دلیل» زبان ایدئولوژیک، زبان ایدهها و بایدها و نبایدها و مربوط به نظم رسمی است. «زبان علت» مربوط به تأثیر و تأثرات اجتماعی - فرهنگی عِلّی و روزانه مردم است. به نظر میرسد که زبان دلیل ما عنایتی به زبان علت یا همان مردم نداشته است. به همین دلیل، انبساط لازم را پیدا نکرده است و در نتیجه مردم نیز تأثیر لازم را از زبان دلیل نمیپذیرند.واقعیت این است که مردم ما بهطور کلی در سیاستگذاریهای فرهنگی چندان که باید مشارکت داده نشدهاند. اغلب، مسئولان بر اساس ذهنیتهای فردی و ایدئولوژیک خود، برنامهریزی کردهاند و بعد، از دلایل اجرایی و عملیاتی نشدن این سیاستها پرسش میکنند. بهطور مسلم اگر مردم در ایجاد امری حضور نداشته باشند، در اجرای آن هم نقشآفرین نخواهند بود. تا زمانی که شکاف بین «زبان دلیل» و «زبان علت» پر نشود، یا اقدامی برای پر شدن صورت ن آموزش آشپزی و مطالب جالب جدید...
ما را در سایت آموزش آشپزی و مطالب جالب جدید دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : موزیک دان ash بازدید : 60 تاريخ : چهارشنبه 28 ارديبهشت 1401 ساعت: 20:45