۱۰ مورد از بدترین تغییرات سریال «بازی تاج و تخت» نسبت به کتاب های جرج آر آر مارتین

ساخت وبلاگ
اقتباس های سینمایی و تلویزیونی از کتاب های محبوب به ندرت نتیجه خوبی دارد. حتی وقتی که این اقتباس ها خوب باشند نیز همیشه برخی از طرفداران در مورد جنبه هایی از این اقتباس آه و ناله خواهند کرد. بدین ترتیب اقتباس از درام سیاسی حماسی جرج آر آر مارتین که در دنیایی فانتزی رخ می داد کار بسیار دشواری بود. آنقدر در این داستان شخصیت ها و روایت های فرعی متعدد وجود دارد که وفادار ماندن به منبع اصلی و اجرای عدالت در حق تمام شخصیت ها دشوار است. بازگویی کلمه به کلمه بدین معناست که شورانرهای سریال باید همچنان مشغول ساخت این سریال می بودند حتی پس از اینکه به دنیایی آخرالزمانی به سبک فیلم های Mad Max وارد می شدیم. با تمام دشواری های موجود، سریال Game of Thrones کار فوق العاده ای در اقتباس تلویزیونی اثر مارتین انجام داد، دستکم در فصول ابتدایی. این سریال ساختارهای سیاسی پیچیده داستان را به خوبی نشان داد در حالی که دنیایی از رازآلودگی، جادو و پیچیدگی را به نمایش می گذاشت. اما در جایی در این مسیر، چرخ روایت از مسیر خود خارج می شود. واقعیت این بود که نویسندگان سریال بازی تاج و تخت دیگر دسترسی به منبع اصلی نداشتند و باید خودشان تصمیم گیری می کردند. پیش افتادن از کتاب های مارتین آغاز سقوط سریال بازی تاج و تخت بود و خیلی زود مشخص شد که شخصیت ها و خطوط داستانی که تا آن زمان به خوبی طراحی شده بودند، دیگر انسجام قبلی را نداشتند. بدین ترتیب اتفاقات ناخوشایند و غیرمنطقی بسیاری رخ داد. در ادامه این مطلب قصد داریم به ۱۰ تغییری در روایت سریال بازی تاج و تخت نسبت به کتاب های مارتین اشاره کنیم که به اعتبار و جذابیت این سریال صدمه وارد کرد. ۱۰- کشتن استنیس برثیون استنیس برثیون کسی بود که به نظر نمی رسید بقای زیادی داشته و همه چیز علیه او پیش می رفت. او یک شخصیت دمدمی مزاج، لجوج و عبوس بود که علاقه زیادی به تعصب دینی داشت و این ترکیب مناسب ترین ترکیب برای فاجعه بود. آخرین باری که استنیس را دیدیهم در حالی که بود که بعد از شکست سنگین برابر رمزی، در حالی که جنازه های سربازانش در اطراف او دیده می شد، زخمی و درمانده به یک درخت تکیه زده بود. وقتی استنیس از رمزی بولتون شکست خورد و دیگر تلاشش برای رسیدن به تخت آهنین به پایان رسید، شخصیت رمزی به عنوان یکی از اصلی ترین شخصیت های منفی سریال تثبیت شد. این موضوع به طور کلی پیشرانه داستان مارتین را تغییر داد. یک تغییر این بود که جان مجبور شد یک فصل کامل را به تلاش برای تشکیل ارتشی مناسب برای شکست دادن رمزی اختصاص دهد. در کتاب های مارتین، استنیس هنوز در دل جنگل خیمه زده است و فاصله زیادی با وینترفل ندارد. ارتش او در شرایط بسیار بدی قرار دارد اما تله ای بسیار هوشمندانه برای به دام انداختن بولتون ها دارند. همه چیز به این نکته اشاره دارد که استنیس به احتمال فراوان بولتون ها را شکست می دهد (یا دستکم رمزی را) و این یعنی اینکه نبرد حرامزادگان هیچگاه رخ نخواهد داد. اگر چه این نبرد یکی از بهترین و ماندگارترین لحظات سریال بود اما باعث شد مقدار زیادی از وقت سریال که می توانست به وایت واکرها اختصاص یابد، تلف شود، شخصیت هایی که هیچگاه جواب سوال هایمان را در موردشان نگرفتیم. به احتمال فراوان جان اسنو پیش از بازگشت به زندگی در کالبد گرگینه اش فرو خواهد رفت و اطلاعات بیشتری در مورد تهدید وایت واکرها بدست خواهد آورد. ۹- کاهش نقش داریو ناهاریس اگر چه داریو ناهاریس در سریال بازی تاج و تخت یکی از شخصیت های بامزه بود اما در کمال تاسف، در مقایسه با نسخه کتاب های مارتین، نسخه ای بسیار مبهم و کوتاه عمر بود. در نسخه سریالی سه شخصیت مرد وفادار به دنریس تارگرین داریم (کرم خاکستری، سر جوراه و سر باریستان سلمی) که سخت تلاش می کنند علاقه ملکه را به خود جلب کنند. در ابتدا هیچ کدام از آن ها به این چریک خوش قیاقه و مغرور نداشته و او را سرباز اجیری می دانند که تنها به دستمزدش فکر می کند. اما در نهایت داریو ناهاریس اعتماد همه را جلب کرده و به بخشی جدایی ناپذیر از تیم همراهان دنریس تبدیل می شود. بعد از چند فصل حضور در سریال به عنوان معشوق دنریس، ناهاریس به دستور ملکه در اسوس باقی می ماند که ظاهراً قصد نویسندگان از این کار این بود تا از رویارویی خطرناک او با جان اسنو جلوگیری شود. اما در کتاب های مارتین شرایط کاملاً متفاوت است. داریو ناهاریس در این کتاب ها یک آدمکش خونخوار است و هیچ اصول اخلاقی ندارد و مدام با دیگر مشاوران دنریس درگیر می شود. هیچ کس به او اعتماد ندارد، حتی خود دنریس و تنها به خاطر مهارت هایش به عنوان یک جنگجو در کنار دنریس تحمل می شود. داریو ناهاریس کتاب های مارتین بدون شک به دنریس علاقه دارد اما بعد از ازدواج دنی با هیژدار زو لوراک، رفتارهای ناهاریس به شدت غیرقابل پیش بینی می شود. بدین ترتیب اگر راه او به وستروس باز شود، طبیعت حسودش او را به درگیری با دیگر معشوق های دنریس از جمله جان اسنو خواهد کشاند. ۸- جان اسنو، ایگان تارگرین نیست افشاگری بزرگ در فصل هفتم سریال بازی تاج و تخت این بود که جان اسنو در واقع پسر ریگار تارگرین و لیانا استارک بوده و اسم واقعی او ایگان است. این بار نیز سریال اشتباه کرد! در کتاب های مارتین، جان اسنو هنوز هم در پشت دیوار و بعد از خیانت نگهبانان شب، مرده است. همه چیز به این موضوع اشاره دارد که جان اسنو پسر ریگار و لیانا است اما نام او به طور قطع ایگان نیست. ایگان نام شخصیت دیگری در سریال است که شوربختانه در نسخه سریالی حذف شده است و با شخصیت جان اسنو ترکیب شده است. در کتاب ها، فاش می شود که لرد واریس توانسته جان بچه ریگار را نجات دهد- بچه ای که تصویر می شد توسط کوهستان به قتل رسیده است- و تحت نام گریف جوان در اسوس پنهان شده است. به کمک شخصیتی به نام جان کانینگتون- دست راست تبعید شده سابق شاه- گریف جوان موفق می شود گروه موسوم به گلدن کمپانی را با خود همراه سازد. آن ها به قسمت سفلی وستروس حمله کرده و ق آموزش آشپزی و مطالب جالب جدید...
ما را در سایت آموزش آشپزی و مطالب جالب جدید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : موزیک دان ash بازدید : 58 تاريخ : چهارشنبه 18 خرداد 1401 ساعت: 22:54