خلاصه داستان قسمت نوزدهم سریال نوبت لیلی

ساخت وبلاگ

<a href='/last-search/?q=قسمت'>قسمت</a> <a href='/last-search/?q=نوزدهم'>نوزدهم</a> <a href='/last-search/?q=سریال'>سریال</a> <a href='/last-search/?q=نوبت'>نوبت</a> <a href='/last-search/?q=لیلی'>لیلی</a>

سریال نوبت لیلی به کارگردانی و تهیه کنندگی روح‌الله حجازی ساخته شده است که خلاصه داستان قسمت نوزدهم آن را در این مطلب مطالعه می کنید. این سریال هر هفته دوشنبه ها ساعت 20:00 از پلتفرم نماوا پخش خواهد شد.

قسمت نوزدهم سریال نوبت لیلی

دنیای گلبادی ها
لیلی از سمی که به گردن دارد، به خورد مادرش می دهد و می گوید من مجبور به این کار کردی و بعد از اتفاقاتی که طی این ده سال افتاد من نمی تونم بپذیرم زن اون هیولا بشوم حتی اگه واقعا همه ی پولامونو پس بده...
روح انگیز مادر لیلی چند لحظه بعد از تموم شدن حرف های دخترش، خون از دهانش سرازیر می شود و می میرد...
شب هنگام لیلی به تاخت به سمت همان دریاچه ای که جسم بی جان پسر بی رخ کنار آن بود می رود و در آب می رود و بعد از مدتی دوباره سوار بر اسب به درشکه بی رخ می رود...
لیلی از بی رخ درباره آینده می پرسد و او می گوید من آینده را نمی بینم، فقط کاغذ هایی بهش می دهد و می گوید با پیدا کردن نیمه دیگر آن راه را پیدا می کنی و صدای شیهه اسب هایی می آید که بی رخ شمع داخل درشکه را پیدا می کند و می گوید، پیدامون کردن، اسبت را راه بنداز و در مسیر پرنده ها به سمت مشرق برو...
حال
تمنا و تارا و لیلی در خانه دور هم درباره کتاب نوبت لیلی حرف می زنند که تارا فکر می کنه همش توهم و خیاله، تمنا هم حرف را عوض می کند و به سمت ترمه می کشاند و نگرانش است که لیلی میگه من می د‌ونم پاتوقش کجاست و به اتاقش می رود تا حاضر شود...
هیران به دیدن آرش رفته است و با او به خاطر مرگ دایه هم دردی می کند، آرش هم ازش می خواد دایه را به وارنا ببرد و تو زادگاه خودش خاکش کند و مدتی هم کار را تعطیل کنند تا او بتواند برای خودش زندگی و بلکه خودش را پیدا کند...
هیران به فاخر میگه کار های انتقال دایه را انجام بدهد و او می گوید باید به سفارت بروم و ته و توی همه چیز را دربیاورم...
آرش می خواهد به جایی برود و سوار ماشینش می شود که با دیدن سیم چین متوجه میشه یه نفر نقض فنی تو ماشین به وجود آورده و سوار ماشین دیگری می شود و می رود...
لیلی، فرشید را به همان اتاق فرار کشانده است و فیلمی که آن ها را بهم ریخته بود را بهش دهد و او را در اتاق سفید حبس می کند و به همراه دیگر خواهر هاش از او اعتراف می گیرند...
ترمه به تک تک حرف های فرشید گوش می دهد و همان جا به پنهای صورتش اشک می ریزد، خواهر هایش هم کناری دیگر نشسته اند و توی خودشان هستند...
بعد از آروم شدن ترمه، هر چهار خواهر درباره حرف های فرشید با هم حرف می زنند و تصمیم می گیرند که پای پلیس را به این موضوع باز کنند، ترمه هم به داخل اتاق سفید می رود، ریموت در اتاق را به فرشید می دهد و می گوید تا او را دست پلیس ندهد، آروم نمی گیرد...
همایون به دیدن خسرو دوستش رفته است و درباره چیز های جدیدی که از کتاب های القیروانی فهمیده حرف می زند اما دوستش او را خرافاتی می نامند که همایون ناراحت کتاب نوبت لیلی را به سمتش پرت می کند و می گوید لااقل این کتاب و بخون تا چهار تا چیز ازش یاد بگیری و می رود....
لیلی و خواهر هاش تلاش می کنند ترمه را خوشحال کنند تا از این حال و هوا بیرون بیان و به سمت خانه می روند که آرش را در خانه می بینند، آرش می گوید من اومدم سگمو ببینم که تارا میگه پیشمون بمون، لیلی می خواد کیک توت فرنگی با خامه زیاد درست کنه و به داخل خانه می رود...
لیلی هم با آرش به سمت حیاط می روند تا سیمبا را ببینند که جنازه مرده سیمبا را می بینند و تارا هم جیغ می کشد که خونه را دزد زده و لیلی هراسون به داخل خانه می رود و اتاقش را بهم ریخته می بیند و هنگ می کند، تارا با پلیس تماس می گیرد و گزارش دزدی را می دهد...
لیلی و آرش با هم به سمت جایی می روند و حرف می زنند که میان راه آرش کنار اتوبان نگه می دارد و به لیلی می گوید باید باقی راه را تنها برود و ماشین را به او می سپارد...
آرش به سراغ فاخر می رود و او را گیر می اندازد، فاخر هم از ترس این که از آرش کتک بخورد، همه چیز را می گوید و ازش می خواهد با هم به سراغ دزد بروند ولی هیران گیرش می آورد و او را به داخل باغ می برد و با هم به ماهی ها غذا می دهند و حرف می زنند...
لیلی در خانه مشغول جمع کردن اتاقش است که
دنیای گلبادی ها
لیلی به تاخت سوار بر اسبش در جنگل می رود و چند سواره با شمشیر نیز به دنبال او هستند، بعد از مدتی از اسبش پیاده می شود و دنبال چیزی در خاک می گردد که هیران را سوار بر اسب از دور می بیند و روی زمین می خوابد و خودش را به مردن می زند.
حال
هیران مشغول تمیز کردن ماهی است و با آرش درباره خالکوبی سیگانی اش حرف می زند و ازش می خواهد آن را ببیند و می گوید یه ذره بچه بودی وقتی این خالکوبی و زدی و آخ نگفتی، حالا موندم چطور کم آوردی، اما تقصیر خودتم نیست، چون خوشگل و خوش تیپی این جوری ای دخترا می خوانت، دو سه ماه برو پی عشق و حالت و برگرد، اما اگر برنگردی تو رو می کشم و اون کسی که باعث مرگت شده رو می کشم تا تاوانش و بده...
دنیای گلبادی ها
همانطور که لیلی چشم هایش را بسته و روی زمین خوابیده، سایه ای باعث می شود که چشم هایش را باز کند، هیران با اسبش بالای سر لیلی است، سیگار می کشد و پوزخند می زند...
بعد از مدتی او می رود و زیر پای لیلی تمام فرش می شود و لالایی اش پخش می شود...

نوشته خلاصه داستان قسمت نوزدهم سریال نوبت لیلی اولین بار در بلاگ جدول یاب. پدیدار شد.

آموزش آشپزی و مطالب جالب جدید...
ما را در سایت آموزش آشپزی و مطالب جالب جدید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : موزیک دان ash بازدید : 100 تاريخ : سه شنبه 8 شهريور 1401 ساعت: 15:34