نقد فیلم پینوکیو | آدمک چوبی به روایت خالق فارست گامپ

ساخت وبلاگ
هدف از بازسازی یک انیمیشن کلاسیک چیست؟ البته؛ همه‌مان هدف اصلی را می‌دانیم و تقریبا خودم هم هنگام نوشتن این پرسش، بی‌اختیار انگشت‌های شست و اشاره‌ی دستم را به هم سابیدم! اما بیایید بهانه‌هایی را جست‌و‌جو کنیم که به‌عنوان دلیل بیرون کشیدن عنوانی محبوب از آرشیو یک شرکت بزرگ هالیوودی، و به‌جریان‌انداختن تولید نسخه‌ی جدیدی از آن ارائه می‌شوند.فهرست دلایل را شاید بشود در دو مورد خلاصه کرد: یا ظاهر اثر قدیمی به‌دلیل پیشرفت تکنولوژی و کناررفتن تکنیک‌های گذشته، از مد افتاده، و برای ارائه‌ی آن به مخاطبان تازه، باید دستی بر سر و رویش بکشیم، یا اصلا خود قصه، الگوی روایی فیلم، و مضامین و مایه‌های تماتیک آن منقضی شده، و برای متناسب کردن‌اش با مختصات فرهنگی زمان حال و خواسته‌ی تماشاگر امروز، به نگاهی تازه نیاز داریم. اگر فیلم پینوکیو ساخته جدید رابرت زمکیس، مبتنی بر این دو فرض کلی شکل گرفته باشد، باید دید تا چه اندازه در مسیر به‌روزرسانی انیمیشن محصول سال ۱۹۴۰ میلادی موفق بوده است؟نکته‌ی بامزه در قیاس سروشکل بصری دو فیلم، برتری اثری است که ۸۲ سال پیش روی پرده‌ی سینما‌ها رفته! البته؛ اثر اوریجینال با همه‌ی دستاوردهای تکنیکی‌اش برای دهه‌ی چهل میلادی، امروز یک انیمیشن دوبعدی ساده به‌نظر‌می‌رسد، و به شکل بدیهی از زرق‌و‌برق‌های انیمیشن‌سازی عصر پسا داستان اسباب‌بازی (Toy Story) نشانی ندارد. اما کلاسیک محبوب والت دیزنی، با وفاداری به اسلوب زیباشناختی روشن، و به‌لطف هنر انیماتورهای باسلیقه‌اش، برای همین امروز هم پویا و تماشایی است. در نتیجه، دلیلی طبیعی برای ایجاد تغییری اساسی در شکل ظاهری آن جهت ارائه به مخاطب امروز وجود ندارد. صرفا کافی است انیمیشن دوبعدی را به‌عنوان فرمی هنری بفهمیم، و خودمان را به‌دست تجربه‌ی فیلم بسپاریم.اثر زمکیس اما به لحاظ بصری، در امتداد رویکرد سایر بازسازی‌های لایواکشن این سال‌های دیزنی قرار می‌گیرد. هر جا که شده تصاویر زنده‌ی اجرای بازیگران در محیطی واقعی را به کارمی‌برد، و در ترکیب آن‌ها با جلوه‌های ویژه‌ی کامپیوتری، پافشاری زیادی روی کیفیت واقع‌گرایانه/فوتورییِلِسْتیک تصاویر دارد. با این هدف که تا حد امکان ایده‌هایی خیالی و فراواقعی، برای تماشاگر «باورپذیر» شوند. حاصل، دقیقا نقطه‌ی مقابل چنین ادعایی است.اغراق نیست اگر عروسک چوبی خلق‌شده روی صفحات کاغذ به‌دست انیماتورهای انتهای دهه‌ی سی میلادی را از نسخه‌ی کامپیوتری و سه‌بعدی امروزش «زنده»تر بدانیماغراق نیست اگر عروسک چوبی خلق‌شده روی صفحات کاغذ به‌دست انیماتورهای انتهای دهه‌ی سی میلادی را از نسخه‌ی کامپیوتری و سه‌بعدی امروزش «زنده»تر بدانیم. به شکل غریبی، حتی با نادیده گرفتن اجرای به‌مراتب همدلی‌برانگیزتر صداپیشگان اثر اوریجینال، و صرفا با نگاه کردن به چهره‌ی شخصیت هنگام حرف زدن، احساسات پینوکیوی هشتاد سال پیش را بهتر درک می‌کنیم! همین نکته درباره‌ی سایر شخصیت‌ها هم صادق است.جیمینی کریکت فیلم اصلی بامزه‌تر طراحی شده یا این ملخ سبزرنگ ساخته‌ی زمکیس؟ مکر آغشته به بلاهت جان را در اثر اصلی بهتر می‌فهمیم، یا در شمایل این روباه سخن‌گوی بی‌حال نسخه‌ی جدید؟شخصیت‌های انسانی چطور؟ تام هنکس ساده‌دلی کودکانه و دلسوزی پدرانه‌ی ژپتو را بهتر انتقال می‌دهد، یا نسخه‌ی دوبعدی فیلم اصلی؟ استرومبولی این فیلم ترسناک‌تر است یا نسخه‌ی انیمیشنی‌اش؟ حضور پری در نسخه‌ی اصلی جادوی فانتزی بیشتری دارد، یا اجرای گنگ و بلاتکلیف سینتیا اریوو؟ بازسازی لایواکشن دقیقا کدام شخصیت را برای تماشاگر دسترس‌پذیرتر کرده؟اما مسئله فقط تکنیک انیمیشن یا حضور فیزیکی شخصیت‌ها نیست... ساخته‌ی زمکیس از منظر کارگردانی و عناصر سبکی هم بسیار بی‌روح و خشک ازکاردرآمده. فیلم اصلی، اثری موزیکال بود؛ با چند نامبر مشهور و آیکونیک که فصول مجزای خودشان را داشتند و هنرمندان والت دیزنی برای تصویر کردن‌شان به شکل هوشمندانه‌ای از موسیقی، کوریوگرافی هدفمند و زمان‌بندی به سبک کمدی‌های اسلپ استیک بهره می‌بردند. فیلم زمکیس در عین تلاش برای بازسازی نمابه‌نمای برخی از این فصول، به شکل زجرآوری از هرگونه ایده‌ی بیانی موثر یا انرژی خلاقانه تهی است.رقص خیمه‌شب‌بازانه‌ی پینوکیو قبل از جان‌ گرفتن، نمونه‌ی مناسبی است برای مقایسه‌ی شور سرگرم‌کننده‌ی اثر مرجع با رخوت حوصله‌سر‌بر نسخه‌ی لایواکشن. انیمیشن والت دیزنی، به کمک موسیقی دلنشین انتخابی، همین صحنه‌ی ساده‌ و کم‌اهمیت معرفی را هم بهانه‌ای می‌کرد برای طراحی شوخی‌های بامزه‌ی بصری، و میزانسن‌های جالب سینمایی مبتنی بر فیزیک پینوکیو و واکنش‌های فیگارو. باورکردنی نیست که فیلمسازی به توانایی و اعتبار زمکیس، آن صحنه را مقابل خودش گذاشته، و برای بازسازی‌اش، به این نسخه‌ی بی‌جان کنونی رسیده. فیلم با بی‌سلیقگی محض، کل موقعیت را در قالب نماهای تخت و فاقد ریتم مناسب برگزار می‌کند؛ که آن موسیقی خسته‌کننده را همراه خود دارند، و واکنش‌های گربه‌ی بدترکیب کامپیوتری فیلم که بنا است مرکز توجه این صحنه باشد هم صرفا کار را خراب‌تر می‌کند.وقتی توجه‌مان را به سمت دلیل/بهانه‌ی احتمالی دوم ساخت این بازسازی، یعنی کهنگی متن اصلی معطوف کنیم، اوضاع صرفا وخیم‌تر می‌شود! چرا که فیلمنامه‌ی رابرت زمکیس و کریس وایتز، چه در به‌روز‌رسانی مایه‌های تماتیک اثر مرجع، چه در توسعه‌ و شاخ‌و‌برگ‌دادن به موقعیت‌های داستانی آشنا، و چه هنگام وفاداری به وقایع و سیر روایت قصه، به شکل خجالت‌آوری شکست می‌خورد. اگر فیلمنامه‌ی اثر مرجع را مقابل دانشجوی ترم اول سینما می‌گذاشتیم و از او می‌خواستیم نسخه‌ی روزآمدی برایش بنویسد، بعید بود حاصل کار از این آشفته‌تر شود!پینوکیوی کارلو کلودی در جوهره‌ی خود، یک داستان بلوغ، و حکایتی اخلاقی است. درباره‌ی موانعی که پسربچه‌ای خام و معصوم برای پاگذاشتن به زندگی واقعی و جهان پرمخاطره‌ی پیرامون، سر راه خود می‌بیند. سیر دراماتیک وقایع در فیلمنامه‌ی اثر مرجع هم در همین مسیر معنا پیدا می‌کند. پ آموزش آشپزی و مطالب جالب جدید...
ما را در سایت آموزش آشپزی و مطالب جالب جدید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : موزیک دان ash بازدید : 85 تاريخ : شنبه 26 شهريور 1401 ساعت: 16:17