در ششمین قسمت از مجموعه مقالات «گذری بر دادهمحوری و مدیریت محصول» به سراغ یکی از مباحث جذاب علم آمار میرویم و یکی از خطاهای متداول استدلالی و آماری را بررسی میکنیم.
موضوع این مقاله در ارتباط با «
سوگیری بازماندگی» یا همان Survivorship bias است. این خطای استدلالی زمانی رخ میدهد که فرد بخواهد با مشاهده و بررسی تعداد محدودی از نمونهها به یک نتیجهگیری کلی برسد. تسلط بر این مبحث و
آشنایی با آن برای یک مدیر محصول ضروری است، چرا که اساساً یکی از مهمترین کارهای یک مدیر محصول تصمیمگیری است. یک تصمیمگیری صحیح میتواند منابع مختلفی داشته باشد که قطعاً یکی از مهمترین آنها «داده» است؛ بنابراین تسلط بر نحوه استفاده از داده و طیکردن فرایند صحیح نتیجهگیری اهمیت فراوانی دارد.
نگاه اولیه به سوگیری بازماندگی (Survivorship bias)
سوگیری بازماندگی یا سوگیری بقا یک خطا در فرایند نتیجهگیری (استدلال) منطقی است. این خطا نتیجه تمرکز بر روی دادههایی از فضای نمونه است که از یک فرایند خاص عبور کردهاند و نادیدهگرفتن اعضایی از فضای نمونه است که از آن فرایند خاصی گذر نکردهاند یا به هر دلیلی به چشم نمیآیند و اطلاعاتی از آنان در دسترس نیست.
در بیشتر موارد رخدادن مدل سوگیری (Bias) تنها نمونههای زنده یا موفق مورد بررسی قرار میگیرند و همین امر باعث اشتباه در داوری یا نتیجهگیری میشود. سوگیری بازماندگی معمولاً باعث ایجاد نتیجهگیریهای بیش از حد خوشبینانه و
موفقیتآمیز میشود، چرا که در این نتیجهگیری شکستهای متعدد نادیده گرفته شده است. به طور مثال از یک دبیرستان ۵ نفر موفق به تحصیل در رشته مهندسی برق دانشگاه صنعتی شریف میشوند. اگر دادههای ما تنها محدود به نمونههای موفق باشد، در نگاه اول ممکن است نتیجهگیری کنیم که این دبیرستان احتمالاً کیفیت آموزشی بسیار بالایی داشته است. اما اگر کل فضای نمونه را بررسی کنیم و متوجه شویم که به طور مثال از ۱۰۰ نفر دانشآموز این دبیرستان، ۲۰ نفر حتی مجاز به انتخاب رشته نشدهاند و به جز آن ۵ نفر هیچ دانشآموزی موفق به قبولی در شهر تهران نشده است؛ بدین ترتیب با دانستن این اطلاعات نظرمان در ارتباط با اینکه آن دبیرستان کیفیت آموزشی ارزندهای داشته است، تغییر میکند! این یک مثال ساده از بحث «سوگیری بازماندگی» بود. در ادامه این مقاله به بررسی عمیق چند مثال از این سوگیری در فضاهای مختلف میپردازیم.
جنگ جهانی دوم و بمباران هوایی
در جنگ جهانی دوم بمباران هوایی آلمان یکی از ابزارهای اصلی متفقین برای ضربهزدن به کشور آلمان بود. در این میان نیروی هوایی بریتانیا تحقیقات ویژهای را بهمنظور مقاومسازی هواپیماهای جنگی خود آغاز کرده بود. مشکل اصلی این بود که در طی بمباران هوایی آلمان، تجهیزات هواپیمایی بریتانیا متحمل آسیب شدیدی شده بود و در یک بازه زمانی، شانس بازگشت یک هواپیما از مأموریت چیزی کمتر از ۵۰ درصد بود و همین امر علاوه بر اینکه باعث ازبینرفتن خدمه هوایی، تجهیزات نظامی و منابع وسیع مالی میشد، انگیزه و روحیه پرسنل نیروی هوایی را نیز به طور محسوسی کاهش داده بود، چرا که شانس زنده ماندن آنها از هر مأموریت بسیار پایین بود.
به همین منظور رهبران نظامی بریتانیا تصمیم گرفتند تا با افزودن زره به هواپیماها مقاومت آن را افزایش دهند، اما با یک مشکل بزرگ روبهرو بودند؛ افزودن زره به تمام قسمتهای هواپیما امکانپذیر نبود، چرا که باعث سنگین شدن بیش از حد هواپیما میشد و پرواز را مشکل میکرد. مسئلهای که نیروی هوایی بریتانیا با آن روبهرو بود به معنای واقعی کلمه یک چالش محصولی بود. در نهایت تصمیم بر آن شد که زره تنها به قسمتی از هواپیما اضافه شود که بیشتر از دیگر قسمتها مورد اصابت گلوله قرار گرفته است. پس از این تصمیمگیری تحقیقات بر روی هواپیماها با کمک ارتش آمریکا انجام شد و با تحلیل و بررسی صدها نمونه هواپیما طرحی شبیه به شکل زیر به دست آمد.
نقاط مشخص شده، بیشترین گلوله را دریافت کرده بودند، بنابراین تصمیم بر آن شد که به این نقاط زره بیشتری اضافه شود تا مقاومتشان افزایش یابد. پس از انجام این کار انتظار میرفت که طول عمر هواپیماها و نرخ بازگشت از مأموریت افزایش یابد، اما پس از گذشت مدتی تغییر محسوسی حاصل نشد. بدین ترتیب نیروی هوایی سلطنتی آمارشناسی بریتانیا تیم جدید تحقیقاتی به رهبری «آبراهام وایلد» را مسئول بررسی این پروژه کرد. آبراهام والد پس از مدتی بررسی نمونههای قابلدسترس نظر عجیبی را مطرح کرد. نظریه او این بود که مقاومسازی و زرهها باید به نقاطی اضافه شود که اصلاً تیر نخوردهاند. استدلال او این بود که این تحقیقات بر روی هواپیماهایی انجامگرفته است که بازگشتهاند؛ یعنی از مأموریت جان سالم به در بردهاند، بنابراین احتمالاً نقاطی که تیر نخوردهاند، دقیقاً همان نقاط حساس هواپیما هستند که وقتی تیر به آنها برخورد کند، هواپیما سقوط میکند و دیگر امکان بررسی آن وجود ندارد. این نظریه وایلد در آن زمان انقلابی در زمینه توسعه «سوگیری بازماندگی» محسوب میشد و سبب افزایش سرعت پیشرفت این نظریه شد. با افزودن زره به بخشهایی که تیر نخورده بودند، نرخ بازگشت و طول عمر هواپیماها افزایش چشمگیری داشت و کمک شایانی به افزایش توانمندی نیروی هواپیمایی بریتانیا در مقابله با آلمان نازی کرد.
فروش موفقیت و نوابغ پوشالی!
یکی از موضوعاتی که احتمالاً شما هم درباره آن زیاد شنیدهاید و رسانهها نیز علاقه وافری به مانور دادن روی آن دارند، بررسی افرادی است که به دانشگاه نرفته یا ترک تحصیلکردهاند و در دنیای کسبوکار بسیار موفق هستند. این موضوع بهقدری در سالیان اخیر همهگیر شده است که عدهای گمان میکنند که برای موفقیت و میلیارد شدن باید از دانشگاه و فضای آکادمیک فرار کرد. باتوجهبه مناقشهانگیز بودن این موضوع رسانهها نیز علاقه زیادی به تولید محتوا درباره آن دارند و هراز آموزش آشپزی و مطالب جالب جدید...
ما را در سایت آموزش آشپزی و مطالب جالب جدید دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : موزیک دان ash بازدید : 62 تاريخ : پنجشنبه 31 شهريور 1401 ساعت: 11:17