وعده کربلایی یک شهید به مادرش

ساخت وبلاگ
بار آخر با هلی‌کوپتر به شیراز آمد و رفته بود در جهاد شیراز و شب را آنجا خوابیده بود. وقتی پرسیده بودند: «امشب که شیراز هستی چرا به خانه نمی روی؟» گفته بود: «از شیطان می‌ترسم؛ می‌ترسم اشک‌های مادرم را ببینم و دل نگران شوم و از رفتن خودداری کنم.» به هر حال شب را آنجا مانده بود و فردا صبح به جبهه برگشت. آموزش آشپزی و مطالب جالب جدید...
ما را در سایت آموزش آشپزی و مطالب جالب جدید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : موزیک دان ash بازدید : 89 تاريخ : پنجشنبه 31 شهريور 1401 ساعت: 11:17