یکی از
بهترین راهها برای خنثی کردن سوگیری، رویارویی با
انتظارات اساسی ما است؛ یعنی فرضیات و قضاوتهایی که زیربنای فرآیند تصمیمگیری ما هستند. انتظارات، بازیگران منفعلی نیستند و اثرات خودشان را دارند، چون ما را به سوی اقدام بر اساس فرضیاتی سوق میدهند که ممکن است درست یا نادرست باشند. بدون بررسی انتظارات خود، نمیدانیم که چه نوع عکسالعملی خواهیم داشت. آیا خود را برای ارتباط با دیگران آماده میکنیم؟ یا آیا مسیرها و فرصتها را برای مشارکت و حل مسائل جامعتر میبندیم؟ انتظارات میتوانند فرآیند تصمیمگیری ما را شکل دهند یا حتی دیکته کنند، زیرا حتی زمانی که به آینده نگاه میکنیم، تفکر ما بر اساس اقدامات گذشته و ادراک ما از دستاوردهای گذشته شکل میگیرد. ما اغلب متوجه نیستیم که انتظارات خود را تعیین کردهایم، زیرا بدون آشکار کردن مسائل ضمنی، وارد فرآیند تصمیمگیری میشویم.
چارچوب BIAS
پس چگونه انتظارات خود را بشناسیم و آنها را توجیه کنیم؟ در اینجا، چارچوبی ایجاد کردهایم که از شما میخواهد تصمیمهایتان را از چهار جنبه در نظر بگیرید: رفتارتان، اطلاعاتتان، تحلیلتان، و ساختار یا محیط اطرافتان در هنگام تصمیمگیری.
ما این چارچوب را BIAS مینامیم که از حرف اول انگلیسی این کلمات گرفته شدهاند. هدف این است که از یک رویکرد ساختاریافته برای روشن کردن ذهن، تجزیه و تحلیل بیشتر و جلوگیری از ایستایی استفاده شود، زیرا بهترین تصمیمها، حتی اگر تا حدی توسط غریزه گرفته شده باشند، بهتر است محصول یک فرآیند تفکرمحور باشند، نه یک تفکر مطلق.
برای نشان دادن نحوه استفاده از چارچوب BIAS، میخواهم بیل، پسر میانسال والدینی سالخورده را معرفی کنم. والدین بیل میخواستند از خانه چند طبقهای که فرزندان خود را در آن بزرگ کرده بودند، نقل مکان کنند. آنها نزد بیل آمدند تا در این تصمیم پرمخاطره به آنها کمک کند. آنها میخواستند با هم تصمیم بگیرند که والدین بیل کجا بروند. هر سه آنها به این نتیجه رسیدند که این نقل مکان، هم از نظر احساسی و هم از نظر جسمی برای آنها دشوار خواهد بود. آنها بر این باور بودند که رفتن به یک مرکز مراقبت از سالمندان با امکانات، سادهترین کار خواهد بود. اما آیا واقعا این بهترین گزینه بود؟
رفتار (Behavior)
اولین گام در به
چالش کشیدن انتظارات این است که با فرضیاتی که در مورد رفتارتان دارید و همچنین رفتار هر فرد دیگری که در تصمیمگیری شما دخیل است، مقابله کنید. بیل قبلا هیچگاه مجبور نشده بود در گرفتن تصمیمی با این مقیاس به والدینش کمک کند. او از اینکه آنها از او خواسته بودند در تصمیمگیری کمکشان کند به خودش میبالید، اما چون در تصمیمگیریهای پرریسک دیگر، با آنها کشمکش داشت، دوست داشت نقش حامی را بازی کند. بیل همچنین از مکالمات سخت و احساسی، ناراحت بود. بنابراین، هنگامی که والدین او به خاطر اجتناب از مواجه شدن با اقدامات متعدد آینده، فقط بر گزینه مرکز سالمندان متمرکز شدند که خدمات مراقبتی پیوستهای ارائه میکرد، بیل با خوشحالی به آنها پیوست. او فرض میکرد که آنها هر گزینهای غیر از این را رد خواهند کرد. بیل در بررسی رفتار خود متوجه شد که رضایت او از تمرکز والدینش بر امکانات مرکز سالمندان، تا حدی ناشی از تمایل او به اجتناب از گفتوگوهای دشوار است. بیل یک «سوگیری لنگر» (موقعیتی که نظر و تصمیم فرد، به اشتباه تحت تاثیر عوامل بیرونی قرار میگیرد) و یک «سوگیری قالببندی» (تصمیمگیری بر اساس نحوهای که اطلاعات به شما ارائه شده است. برای مطالعه توضیح کامل اثر قالببندی به مطلبی در همین صفحه به تاریخ ۱۳/ ۲/ ۹۹ مراجعه کنید) را در رفتارش شناسایی کرده بود که میتوانست او - و والدینش - را به بیراهه بکشاند. تصمیمی که آنها باید میگرفتند، سادهسازی فرآیند جابهجایی نبود. این تصمیم، باید بر اساس نوع سبک زندگی که والدین بیل در حال حاضر میخواستند و آنچه ممکن بود در آینده به آن نیاز داشته باشند، اتخاذ میشد.
برای درک واضحتر اینکه انتظارات شما در مورد رفتار چگونه بر تصمیمگیری شما تاثیر میگذارد، از خود بپرسید:
آیا رفتاری در مورد تصمیم آینده شما وجود دارد که ممکن است بر توانایی شما برای اینکه موقعیت را بدون غرضورزی ببینید، تاثیر بگذارد؟
تصمیمات گذشته، چگونه رفتار شما را هدایت میکنند؟ و تصمیمات گرفته شده، چه تفاوتی با تصمیمات گذشته دارد؟
انتظار دارید سایر ذینفعان تصمیم چگونه رفتار کنند؟
اطلاعات (Information)
گام بعدی این است که انتظارات خود را در مورد اطلاعاتی که نیاز دارید و میخواهید بر اساس آن تصمیم بگیرید، درک کنید. بیل در جمعآوری اطلاعات، راحت است. در واقع، او جمعآوری دادهها را دوست دارد. وقتی او و والدینش شروع به تحقیق در مورد امکانات محلی کردند، او تصور میکرد که میتواند اطلاعات شفاف قیمتی و لیستی از خدمات و امکانات رفاهی و باکیفیت زندگی را به دست آورد - و این دادهها، بسیار مهم خواهند بود. بیل انتظار داشت که والدینش به اطلاعاتی در مورد مستقل زندگی کردن در حال حاضر اهمیت بدهند و از مراقبتهایی که در آینده نیاز خواهند داشت، مطمئن باشند. همانطور که بیل فرضیات خود را در مورد اطلاعاتی که آنها نیاز دارند بررسی میکرد، دوباره به مرحله انتظارات رفتاری بازگشت: اگر او و والدینش شروع به حل مشکل از یک چارچوب نادرست میکردند، در واقع اطلاعات جمعآوری شده کارآمد نبودند. اطلاعات آنها چگونه میتوانست نیازهای آینده والدین او را به دقت ارزیابی کند؟ علاوه بر این، آیا آنها میتوانند ارزیابی کنند که چگونه یک موسسه خاص میتواند نیازهای آینده آنها را برآورده کند؟ آیا ممکن است آنها فرض کنند که مراقبت زیاد برابر است با مراقبت خوب؟ به این نوع رفتار، «سوگیری تایید» میگویند آموزش آشپزی و مطالب جالب جدید...
ما را در سایت آموزش آشپزی و مطالب جالب جدید دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : موزیک دان ash بازدید : 71 تاريخ : چهارشنبه 18 خرداد 1401 ساعت: 22:54