زمانیکه ویسکونتیِ پنجاه و چهار ساله در سالِ ۱۹۶۰ این
فیلم را ساخت، پنج فیلم بلند دیگر ساخته بود. فیلمهایی که بیشتر به سنتِ فیلمهای نئورئالیستی ایتالیا تعلق داشتند ــ فیلمهایی که به مشکلات اقتصادی و اجتماعی ایتالیای بعد از جنگ جهانی دوم نظر داشتند و سعی میکردند مرکز توجهشان را روی طبقهی کارگر و قشر فرودستترِ جامعه قرار دهند. وسوسه (۱۹۴۳)، اولین فیلم ویسکونتی، یکی از نخستین نمونههای فیلمِ نئورئالیستی است. سنتی که بعدتر با روبرتو روسلینی و ویتوریا دسیکا پررنگتر شد و حتی فدریکو فللینی و میکلآنجلو آنتونیونی را نیز تا زمانی با خود همراه کرد.
روکو و برادرانش نیز درونمایههای مضمونی مشترکی با فیلمهای نئورئالیستی دارد؛ ولی باید توجه داشت که فیلمی نئورئالیستی نیست. بهدلایلِ مشخصِ زیباشناختی و سبکی و نیز نحوهی پرداخت به موضوع. چیزی که البته در موضوعیتِ این مقاله نیست.در ادامه، داستان فیلم لو میرود.فیلم پنج اپیزود دارد که بهاسمِ پنج برادر خانوادهی روکوندی است. پنج پسر که درکنار همدیگر پنج انگشتِ یک دست را تشکیل میدهند؛ بنابراین، بودنشان درکنار یکدیگر مهم است و
بدون این حضور، دست کامل نمیشودفیلم ماجرای خانوادهی پاروندی، خانوادهای نسبتن فقیر، را روایت میکند که بهشوقِ کار و زندگیِ بهتر، از روستایشان در جنوب ایتالیا، لوکانیا، دل بریدهاند و به میلان، شهری شمالی در ایتالیا، آمدهاند. جایی که پیشتر یکی از فرزندانِ خانواده، وینچنزو، را در خود پذیرفته است. از همان ابتدای رسیدن به ایستگاهِ قطار نیز، مادر سراغ وینچنزو را میگیرد. مدام از پسرها میپرسد: وینچنزو کجاست؟ تکیهی خانواده به حضور وینچنزو در میلان، و همزمان فقدان او در این لحظه، به این صورت برجسته میشود. چیزی که در صحنهی بعدی نیز، زمانیکه در اتوبوس مادر از مأمور آدرس میپرسد و عکسِ وینچنزو را به او نشان میدهد، باز هم مؤکد میشود.این نما برش میخورد به تصویری از وینچنزو. غیابِ او در صحنههای قبلی حالا به این صورت جواب داده میشود: حضورِ او در محفلی دیگر و درکنار خانوادهای دیگر، خانوادهی نامزدش. اولین اپیزودِ فیلم هم در همینجا آغاز میشود. فیلم پنج اپیزود دارد که بهاسمِ پنج برادر خانوادهی روکوندی است. پنج پسر که درکنار همدیگر پنج انگشتِ یک دست را تشکیل میدهند؛ بنابراین، بودنشان درکنار یکدیگر مهم است و بدون این حضور، دست کامل نمیشود. سراغگیری مدام مادر و نگرانیاش از نبود وینچنزو نیز در همین راستا معنادارتر میشود. ساختار روایی فیلم هم بر پایهی همین اپیزودهاست. اپیزودهایی که در هر کدام، با تمرکز بیشتر روی یکی از برادرها مواجهایم و از همین طریقِ داستان خانوادهی روکوندی در میلان را میبینیم.مادر نامزدی وینچنزو را بههم میزند. کسی که اطلاعی هم از آمدن خانواده نداشته و نتوانسته برنامهریزیهای لازم را برای اسکان و مشغولیت خانواده و برادرهایش انجام دهد. مادر هم بهبهانهی اینکه میخواهند وینچنزو را از او بگیرند، این نامزدی را بههم میزند. طبیعی است مادری که اینهمه راه آمده و در همان ابتدا فرزندش را طلب کرده نتواند بپذیرد که حالا پسرش قرار است با دختری دیگر آرام بگیرد و نه مادر و خانوادهی خودش. میتوان گفت این اولین ضربهای است که به خانواده وارد میشود. وینچنزو با این اتفاق، جایگاه خودش را نیز متزلزل میبیند. نامزدی و خانه و جایگاهش از بین میرود و حالا مجبور است با خانواده در خانهای عمومی و کثیف مسکن بگزیند. از همینجا هم است که فیلم کار روی روکو (آلن دلون) و سیمونه (رناتو سالواتوری) را آغاز میکند. تفاوتی که این دو برادر در برخی جزئیات رفتاری دارند. تفاوتی که نمایشهایی کوتاه از آن در ابتدای فیلم به شکافهایی بزرگ ختم میشود.بعد از بارش برف، زمانیکه پسرها خوشحال از خواب برمیخیزند تا مگر با برفروبی بتوانند پولی به جیب بزنند، یکی از بارزترین تفاوتهای روکو و سیمون را نظارهگریم. وقتی همهی برادرها دارند بلند و آماده میشوند و آن طرف هم مادر در حالِ آمادهکردن قهوه و چیزی برای خوردن است، سیمونه نمیتواند دل از خواب بکند. جالب این است که در چنین وضعیتی، دیالوگی جالب نیز از دهانش خارج میشود: «زود باشید. شهر منتظرمونه، تنبلها!»واضحترین جدالی که فیلم برای این دو برادر ترتیب میدهد، و یکی از مؤثرترین سکانسهای فیلم، مربوطبه رویارویی سیمونه و روکو بر سرِ نادیاستپایان اپیزود اول و آغاز اپیزودِ بعدی (سیمونه) مصادف است با ورود سیمونه به مشتزنی و رفتار غیرحرفهایِ او؛ بلافاصله بعد از اولین پیروزیای که کسب میکند. اینجا لازم به ذکر است که عوضشدنِ اپیزودها در فیلم، تقریبن در همهی موارد، با همین تکنیک روایی اتفاق میافتد. کمرنگشدنِ برادر اصلی در اپیزود قبل در انتهای اپیزود و پررنگشدن برادر بعدی و انتقالِ اپیزودها. وینچنزو از این لحظه دیگر بهندرت در فیلم ظاهر میشود. حال برگردیم به سیمونه. سیمونهای که وقتی از سالن بیرون میآید و درحالیکه وعدهی همراهی به مدیر باشگاه داده، بهسراغ زنی میرود که پیشتر دیده و کلن قولوقرار قبلی را فراموش میکند. عملی که حاکی از نوعی بیمسئولیتی و بیقیدی در سیمونه است. نگاههای خیره و مسحورشدهای که او در سکانس نامزدی وینچنزو به زنانِ حاضر در آنجا میانداخت هم نشان از نوعی کشش و نیاز درونی به زنها در او بود. حتی ردّ این نگاهها را میتوان در سکانس حضور او در خشکشویی هم دید. ضعفی که اینجا باعث میشود که زندگی حرفهایِ او نیز تحتتأثیر قرار بگیرد.صدالبته که این نگاهها و رفتارِ لاقیدانه را باید درکنار رفتار روکو قرار داد تا تفاوتِ بین این دو برادر باز هم آشکارتر شود. تضادی که جایی اوج میگیرد که روکو شروع به پنهانکاری در ماجرای دزدی سیمونه میکند. چیزی که باعث میشود او نادیا را هم از دست بدهد. نادیایی که بعدها به روکو میپیوندد. این واضحترین جدالی است که فیلم برای این دو برادر ترتیب آموزش آشپزی و مطالب جالب جدید...
ما را در سایت آموزش آشپزی و مطالب جالب جدید دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : موزیک دان ash بازدید : 53 تاريخ : سه شنبه 8 شهريور 1401 ساعت: 15:34