صد سال روشنفکری ایرانی در گفت وگو با احسان شریعتی

ساخت وبلاگ
محسن آزموده: احسان شریعتی، فرزند ارشد علی شریعتی، شناخته شده ترین و تاثیرگذارترین روشنفکر ایرانی در تاریخ معاصر ایران، در کنار کار آکادمیک، یک روشنفکر است و همواره در رویدادهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی در حوزه عمومی حضوری فعالانه دارد. او همچنین ارتباطی مستمر با رسانه های مستقل و مطبوعات دارد و نسبت به تحولات جامعه واکنش نشان می دهد. این دانش آموخته و استاد فلسفه غرب همچنین آثار و فرآورده های روشنفکری ایرانی را دنبال می کند و نسبت به آنها دیدگاه های انتقادی دارد.از این حیث در بحث از ارزیابی نحوه نقش آفرینی روشنفکران ایران در صد و پنجاه سال گذشته، احسان شریعتی یکی از بهترین گزینه هاست و حرف برای گفتن بسیار دارد. نمره او به روشنفکران ایرانی منفی است، اگرچه انتقاداتش به ایشان را درونی ارزیابی می کند و معتقد است که ما به روشنفکر هم به عنوان متفکر و هم در مقام فرد دلسوز و متعهد نیازمند هستیم و فقدان آنها در شرایط فعلی کم سعادتی جامعه است. در ابتدا برای ورود به بحث تعریف خودتان از مفهوم روشنفکری را بفرمایید. ساده ترین تعریف آن است که روشنفکر همان متفکری است که متعهد است. یعنی مشابه متفکر پرسشگری می کند، منتقد است و می اندیشد، ضمن آن تعهد اجتماعی دارد و در عرصه عمومی حضور دارد و به مردم راه یا افقی را نشان می دهد و با متفکر حقیقی یا فیلسوف تفاوت دارد. یعنی فیلسوف با روشنفکر متفاوت است؟ بله، البته خود فیلسوف در طول تاریخ تفکر معناهای متفاوتی دارد. مثلا ما در اروپای عصر روشنگری، فیلوزوف ها را داریم که روشنفکران به معنای جدید هستند. شاید بتوان میان مفهوم روشنفکر با تعبیر روشنگر ارتباط پیدا کرد، با این تفاوت که می دانیم بعدا در قضیه دریفوس در آستانه قرن بیستم، مفهوم «انتلکتوئل» معنای خاصی پیدا می کند، ضمن آن که در سنت تفکر روسی هم مفهوم «اینتلیجنسیا» معنای ویژه ای می یابد. اما همه این مفاهیم در چارچوب همان فیلسوف به معنای مدرن می گنجند که با فیلسوف به معنای پیشامدرن تفاوت دارد و به معنای نیروهایی است که حال یک آگاهی فکری هستند. اگر بخواهیم تمایزی میان متفکر که ارتباطی و تعهد اخلاقی یا مبارزاتی نسبت به جامعه ندارد، با روشنفکر این است که کار متفکر اندیشه ورزی است و هایدگر می گوید اندیشه، علم یا عمل یا اخلاق نیست و از تعهدات و تقیدات آزاد است و صرفا پرسشگری و اندیشه گری است. اما روشنفکر ضمن آن که می اندیشد در صحنه حضور می یابد و نقشی ایفا می کند. البته از روشنفکری تعاریف گوناگونی ارائه شده است، مثلا ژولین بندا اندیشمند و نویسنده فرانسوی در کتاب مشهور «خیانت علما»(La Trahison des Clercs) که برخی آن را «خیانت روشنفکران» ترجمه کرده اند، تعریفی ایده آلیستی از روشنفکری ارائه کرده است. او در این کتاب به خیانت علما به معنای عام آن سخن می گوید و مدعی است که اینها به وظایف خود عمل نکرده اند و محافظه کار و سازشکار شده اند و رسالت آگاهی بخشی خود را انجام نمی دهند. اما آنتونیو گرامشی، متفکر ایتالیایی تعریفی رئالیستی از روشنفکری ارائه می دهد و می گوید هر طبقه ای روشنفکر خودش را دارد. گرامشی میان روشنفکر سنتی و روشنفکر ارگانیک تمایز می گذارد. روشنفکر ارگانیک، در صحنه است و هر طبقه ای روشنفکر خودش را دارد و این روشنفکر ارگانیک منافع و خواست ها و دیدگاه های آن طبقه را نمایندگی می کند. مثلا سید حسین نصر به عنوان یک چهره سنت گرا، اصلا مخالف مدرنیته و مفهوم روشنگری است، اما به این تعبیر یک روشنفکر ارگانیک است یعنی یک نیروی فرهنگی طبقات حاکم است. اما تعریف سومی از روشنفکر هست که من بیشتر به آن تمایل دارم. این تعریف سوم، هم بحث تفکر را در بر دارد و هم معنای عملی تعهد اجتماعی را. در این معنا روشنفکران به طور خاص کسانی هستند که به تعبیر ژان پل سارتر اتفاقا از کارهای سنتی و فرهنگی خود خارج می شوند و در جامعه مداخله می کنند و به حوزه های دیگر هم می پردازند، یعنی مثلا به شکل تخصصی سیاستمدار یا اقتصاددان نیستند، اما در اجتماع و اقتصاد موضع می گیرند. روشنفکران کسانی هستند که ایده های تازه برای جامعه می آورند. در تاریخ ایران نیز چنین است یعنی کسانی هستند که ایده ها و اندیشه های نو برای جامعه آورده اند. با این تعریف از روشنفکری می توان گفت که از اواسط دوره قاجار در ایران شاهد گروه یا طبقه یا قشری هستیم که به همین معنا کار روشنفکری می کنند و با تعهد سیاسی و اجتماعی خودشان روشنگری می کنند. این روشنگری روشنفکرانه از همان زمان تا به امروز ادامه داشته است. آیا می توان این تاریخ صد و پنجاه ساله را دوره بندی کرد و قائل به ادوار روشنفکری در ایران شد؟ بله، به نظرم باید تاریخ روشنفکری در ایران را دوره ای دید. یک دوره آغازین داریم که «منورالفکران» هستند و به تنویر افکار می پردازند و ایده های نو می آورند. پارادایم حاکم بر فکر و کار این روشنفکران، شیفتگی نسبت به تجدد است و به علم جدید و روحیه پوزیتویسم و علم گرایی باور دارد و مدام به ارزیابی علل عقب ماندگی ایران بعد از حمله مغول می پردازد و پرسش کلیدی اش این است که ما چرا دچار رکود شدیم و باید بازگشت به خویشتن به معنای رنسانس داشته داشته باشیم، خواه در زمینه ملی که باید آن عظمت و شکوه باستانی تمدن ایرانشهری خودمان را بازسازی کنیم، خواه در زمینه نواندیشی دینی گخ باید به قرآن بازگردیم و متون مقدس دینی خودمان را بازخوانی کنیم و دست به یک پروتستانتیزم بزنیم. در همین دوره به تدریج ایدئولوژی های جدید مثل ناسیونالیسم و مارکسیسم و اومانیسم وارد می شوند و افکار چپ به خصوص در آستانه انقلاب اکتبر روسیه مطرح می شوند. روشنفکران این مدهای فکری جدید را وارد می کنند. بنابراین دوره اول حالت شیفتگی نسبت به غرب و تجدد است اما دوره دوم این شیفتگی و دلبستگی به غرب به ویژه بعد از رویدادهای سیاسی و اجتماعی از میان می رود، به خصوص وقتی که روشنفکران در جریان جنگ جهانی اول می بینند حامیان این تجدد خواهی و نوخواه آموزش آشپزی و مطالب جالب جدید...
ما را در سایت آموزش آشپزی و مطالب جالب جدید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : موزیک دان ash بازدید : 71 تاريخ : چهارشنبه 28 ارديبهشت 1401 ساعت: 20:45