آیا شهری شبیه به رپچر و شناور روی آب‌ها وجود داشت؟

ساخت وبلاگ
شهر رپچر در بایوشاک، از همان بدو امر، به نظر می‌رسید صرفا شهری است که نتیجه‌ی رویای فردی دیگر بوده است، و چنین هم بود. شاید همیشه فانوس دریایی وجود نداشته باشد، اما تقیبا همیشه مردی هست که بخواهد شهرش خدمت‌گزار امیال و منافع او باشد. لیبرتارین‌ها تاکنون در فهم مشکلات جوامع دچار سوتفاهم هستند و تلاش کرده‌اند تا تفکرات از بالا به پایین خود را در قالب جوامعی در دوردست‌ها جامه‌ی عمل بپوشاند، آنجا که قوانین و مقررات دولت نفوذ ندارد، و مردمی که همیشه از فرارشان و شروع مجدد در مکان‌های دوردست داستانی برای گفتن دارند. میل به رها کردن همه‌چیز و عزیمت برای ساخت یک شهر جدید قابل فهم است، اما آنچه جامعه را به مکانی خواستنی برای مردم تبدیل می‌کند این است که بخواهند سر بخشی از آزادی‌های فرد خود کوتاه بیایند. به‌هرحال، اگر مردم کاملا آزاد باشند، و بر اساس چیزی جز تصمیمات و امیال خودشان تصمیم نگیرند، پاسخ‌گو و مسئول در قبال کسی نباشند، آیا می‌توان گفت در آنجا فرد به چیزی اساسا تعلق دارد؟ می‌شود چیزی را که از همه‌چیز چدا شده ساخت بدون اینکه هیچ‌چیز را ترک نکرد؟ یا چنین کاری شما را در جایگاهی کمتر از آنچه شروع کردید قرار می‌دهد؟ فیل در اتاقی که نادیده گرفته می‌شود مردی است با ایده‌ها و چشم‌اندازهایی که بیشتر محتمل است به دیگران آسیب برساند. پانزده سال پیش، بایوشاک جهان را در حیرت و وحشت فرو برد که چگونه شهری ایزوله از تمام جهان و با آزادی مطلق برای افراد به چه شکلی درمی‌آید. همه‌چیز، از هنری که خلق و علمی که کشف می‌کردند، با نظر به همین آزادی ایجاد می‌شد، چه خوب و چه بد. و در این فرآیند، اندرو رایان توانسته بود شهری رو یا زیر آب‌ها بنا کند. ایرشنال گیمز (Irrational Games) بر سر اینکه اگر انسان را تنها به ایده‌ها و ابزارهای خودش بسپاریم چه فجایعی به بار می‌آورد حرفش را رک زد، اما برای اینکه یک بازی ویدئویی خوب هم باشد طبعا بعضی بخش‌ها را پرزرق و برق و تزیین کرد. بایوشاک از این هم جلوتر هم رفت و از این گفت که اگر مکانی دوردست و کاملا جدا از بقیه‌ی جهان، که تنها با عینیت‌گرایی (Objectivism) و ایده‌آل‌های فردی چون آین رند اداره شود، چه سرنوشتی خواهد داشت. بایوشاک بررسی این بود که شهروندان چه واکنشی از خود نشان خواهند داد وقتی بدانند ایده‌های فلسفی و/یا سیاسی آنها سرکوب می‌شود و چگونه اصحاب کله‌ گنده‌ی بیزینس، اگر هیچ مقرراتی جلوی پایشان نباشد و تنها تشویق شوند، دیگران را به مخاطره می‌اندازند. این بازی‌ای است که بودجه‌ی هنگفتی صرف آن شده، پس خیلی سریع بازیکن را به سکانس‌های پرزرق‌وبرق می‌برد که در آن صاعقه شلیک می‌شود، شعله‌های آتش افروخته می‌شود یا گله‌ای از زنبورها از دستشان همچون جادو بیرون می‌آید. اما همزمان ایرشنال گیمز تلاش کرده تا از پیامدهای ناگوار این نظام عقیدتی و تاثیرش بر مردم پرده بردارد، جایی که شهر رپچر دست سهام‌داران و زمین‌داران را آزاد می‌گذارد تا بر عوام غالب باشند (می‌توانید تصورش را کنید؟) و با این حال، این ماهی‌کد‌ه‌ [= بازی با کلمه‌ی Think Tank به معنای اندیشکده و تبدیل آن به Fishtank] فاشیستی با دیگر شهرهایی هم که می‌خواستند روی آب بنا شوند، خیلی بیشتر از آنچه فکر می‌کردم نقاط اشتراک دارد. صدالبته منظورم از اشتراکات صرفا این نیست که در هر دو موسیقی گوش‌نواز و لوله‌کش هست. ایرشنال گیمز دیدی اجمالی از مینارشیسم، یکی از شاخه‌های لیبرتاریانیسم، را به ما نشان داد، که تا مدتی چرخ‌های رپچر را به حرکت درآورده بود. اما نقطه‌ی شروع بازیکن نه از شهر بلکه از وسط اقیانوس است، و از آنجا به بعد به فانوسی دریایی می‌رسد و شهری مخروبه زیر آب‌ها کشف می‌کند که جنگ داخلی تمام آن را فروپاشیده است. درعین‌حال، مردی هست که لقب خدا و پادشاه را دارد و برای همین‌ها به جهان دریا آمده، اما برای همان‌ها هم دوباره به جهان بیرون رسیده است. تصویر مفهومی منتشرشده توسط موسسه‌ای که پاتری فریدمن بنیاد گذاشته و شهری شناور روی آب‌ها را نشان می‌دهد. پشت انگیزه‌های اقتصادی، آرمان فریدمن هم مانند اندرو رایان آرمانی لیبرتارینیستی است. اساسی‌ترین متنی که در رپچر وجود دارد بی‌تردید مونولوگ خود اندرو رایان است، که در آن ایده‌ی پشت رپچر را به آنهایی که مانند رایان جهان را می‌بینند معرفی می‌کند. اوست بنیان‌گذار شهر، و سرانجام، فرمانروای آن. بازیکن صدای ضبط‌ شده‌ی رایان را که حالا به نقل‌قولی مشهور تبدیل شده زمانی می‌شنود که از فانوس دریایی، درون یک باتیسفر، به سمت شهر دارد پایین می‌آید، و هیچ نمی‌داند که آنچه آن پایین انتظارش را می‌کشد می‌تواند بدتر از آنچه باشد که روی سطح امواج اقیانوس می‌دید. من اندرو رایان هستم، و اینجا آمدم تا از شما سوالی کنم. آیا انسان در آنچه با عرق جبین خود به دست‌ آورده محق نیست؟ «نه» چنین پاسخ داد مردی در واشنگتن: «متعلق به فقرا است». «نه» چنین پاسخ داد مردی در واتیکان: «متعلق به خدا است». «نه» چنین پاسخ داد مردی در مسکو: «متعلق به همه است.» من همه‌ی این پاسخ‌ها را رد می‌کنم. در عوض، چیزی متفاوت برگزیدم. غیرممکن را برگزیدم. من… رپچر را برگزیدم؛ شهری که هنرمند از سانسور نخواهد ترسید، دانشمند درگیر مسائل پیش‌ پا افتاده‌ی اخلاقی نخواهد بود، جایی که بزرگان توسط کوچکان محدود نخواهند شد! و با عرق جبین شما نیز، رپچر به شهر شما هم می‌تواند تبدیل شود. اندرو رایان بنیان‌گذار رپچر و همینطور ایده‌ها و منابع الهام پشت آن است. دلایلی که برای سرخوردگی‌اش از وضعیت جهان می‌آورد هم چندان با خود شهر-شناور-روی-آب-سازان برجسته‌ی لیبرتارین در دنیای واقعی متفاوت نیست. رایان در کودکی مجبور شد تا روسیه را به مقصد ایالات متحده ترک کند تا از خشونت‌ها و پاکسازی‌های درون کشورش در امان بماند. بعد از چندین سرمایه‌گذاری در کارهای مختلف به ثروت زیادی رسید، خصوصا در صنعت نفت، اما زمانی از آمریکا سرخورده شد که رییس‌جمهور فرانکلین دی. روزولتْ نیو دیل (New Deal) ر آموزش آشپزی و مطالب جالب جدید...
ما را در سایت آموزش آشپزی و مطالب جالب جدید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : موزیک دان ash بازدید : 55 تاريخ : پنجشنبه 31 شهريور 1401 ساعت: 11:17