به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین
سید مهدی شجاعی نوشت:
عباس نرفته بود که
بماند رفته بود که زود برگردد. عباس نرفته بود که برود آن هم اینطور غریبانه و جانسوز. عباس اساساً قصد رفتن نداشت. تمام صبوری و سماجتش را برای ماندن به کار گرفت اما عزم این سو برای راندنش جزم بود. باید بین کشته شدن و گریختن یکی را انتخاب میکرد، راه سومی وجود نداشت. زنجیر قتلهای زنجیرهای دور خانهاش و خودش حصار کشیده بود و هر لحظه این محاصره تنگ تر می شد. میگفت هر بار که رادیو و تلویزیون آلمان میگوید "عباس معروفی نویسنده تبعیدی از ایران" دلم گُر میگیرد. از دبیرستان با هم بودیم. رفاقتی عمیق و شیرین و ماندنی که به قول خودش توپ هم نمی توانست پایه های آن را بلرزاند. سید عباس معروفی را غربت و تنهایی از پا در آورد علیرغم اینکه تلاش میکرد سرپا بماند اما موریانهی غربت از درون میخوردش و به سوی فرو ریختن میبردش. باسی جون صدایش می کردم. دوست داشتم این ترکیب را و خودش هم خیلی دوست داشت. به خاطر عزیزی که در کودکی او را به این اسم صدا کرده بود. من نقدا کاری به عرصه ادبیات و هنر و رمان و داستان و جایگاه او ندارم. چشم اشکبار به جای خالی یاری دبیرستانی دوختهام که از مهر و عاطفه سرشار بود و آنقدر در حسرت بازگشت به وطن سوخت تا خاکستر شد. از این سو خیلی تلاش شد برای اینکه کُفرش را در بیاورند و علم کنند اما ریشهی باورهای او محکم تر از آن بود که هجمهها و دسیسه ها بتواند از جا درشان بیاورد. آنچه اکنون با اوست همان باورهاست. خدا به جبران سختی های این جهان، آن جهانش را آباد کند و در پی سالها غربت و آوارگی در اقامتگاه صدق نزد ملیک مقتدر قرار و استقرارش ببخشد. آموزش آشپزی و مطالب جالب جدید...
ما را در سایت آموزش آشپزی و مطالب جالب جدید دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : موزیک دان ash بازدید : 58 تاريخ : سه شنبه 15 شهريور 1401 ساعت: 15:46