فاضلی: نوشتن مهارت نیست، قابلیت اجتماعی است/ دهریزی: نوشتن برای نویسنده نشدن را باید به کودکان یاد دهیم

ساخت وبلاگ
به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ هشتادونهمین نشست کتابخانه مرجع کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان با موضوع «کودکان و مهارت نوشتن'>نوشتن» روز سه‌شنبه (۲۹ آذر) با حضور نعمت‌الله فاضلی و محمد گودرزی دهریزی در کتابخانه شهید ملک شامران برگزار شد. هر چه نداریم از خوانا و نویسا نکردن کودکان و نوجوانان استنعمت‌الله فاضلی، عضو هیات علمی، پژوهشگر و استاد دانشگاه در ابتدای صحبت خود به عنوان نشست اشاره کرد و آن را غلط دانست و توضیح داد: ‌نگاهم به تعبیر فوکویی تبارشناسی مساله نوشتن است. برخلاف عنوان این نشست که نوشتن را مهارت می‌داند، معتقدم بخشی از بحران‌های نوشتن کودکان، همین مهارت دانستن نوشتن است و توضیح خواهم داد که به چه معنا نوشتن، کنش اجتماعی است نه مهارت. نوشتن قابلیت اجتماعی است. این برداشت که نوشتن مهارت است چه بلاها و بحران‌هایی را در حوزه سیاستِ نوشتن که سیاست کلی جوامع مدرن به ویژه در ایران است، ایجاد کرده است. وی به اهمیت کلمات، انقلاب الفبا و سوژه خوانایی و نویسایی جوامع مدرن اشاره و بیان کرد: کلمه نماد انسان است. داستانِ نوشتن، داستان سرنوشت بشر است. انقلاب الفبا از انقلاب اینترنت بزرگ‌تر است؛ اما چون حالا درگیر اینترنت هستیم، سه هزار سال پیش و حتی ۱۰۰ سال پیش را هم به یاد نداریم. سوژه مدرن، سوژه خوانا و نویساست که همان مساله «سواد» است. سواد، مهارت نیست که البته از سال‌های ۱۹۷۰ به بعد هم آن را فهمیدند. سواد، جهان‌بینی و فرهنگ است و با کلِ هستی انسان ارتباط دارد. خیلی طول کشید که این را بفهمیم و باورش کنیم. سواد، فن و تکنیک و امر مستقل از کلیت زندگی نیست‌. فرانک فوردی نشان داد که دنیای مدرن با مفهوم سواد و سوژه خوانا و نویسا شکل گرفته و سواد ایده دنیای مدرن است. ما از همان جایی که پذیرفتیم خواندن و نوشتن حق همگانی است و دولت‌ها موظف شدند این حق را محقق کنند، مدرنیته برای‌مان آغاز شده است. در ایران هم اولین چیزی که در زمان مدرنیته خواستند حق خواندن و نوشتن بود و برای این حق، مدرسه جدید در کنار مکتب‌خانه‌ها ایجاد شد. این استاد دانشگاه ادامه داد: وقتی می‌گوییم خواندن و نوشتن، اولین چیزی که به ذهن‌مان می‌آید، کودکان هستند. نوشتن، ظرفیت وجودی آدم است؛ مثل صبور و شجاع بودن. خوانایی و نویسایی، قابلیت وجودی انسان مدرن است. البته انسان‌های پیشامدرن هم دانش‌ها و قابلیت‌هایی متناسب با شرایط‌شان داشته‌اند. باسوادی در زمان قبل از مشروطه، ماهیت دیگری داشت و این بود که فرد باسواد، ادبیات، هنر و جامعه‌شناسی و غیره را می‌دانست؛ اما اکنون سواد را همان مهارت می‌دانند و می‌بینیم که حتی برخی استادان دانشگاه و دانشجویان هم با وجود سواد داشتن، در خواندن و نوشتن مشکل دارند. چالش ما چیست؟ هر چه داریم از بخشی است که خوانا و نویسا هستیم و هر چه نداریم از خوانا و نویسا نکردن کودکان و نوجوانان است. این پژوهشگر مساله نوشتن را یک امر فرهنگی دانست و اظهار کرد: باید از درون خاک، سرزمین، مذهب، ادبیات، فرهنگ، اسطوره‌ها و شیوه‌های زندگی، خوانایی و نویسایی و سواد بیرون بیاید. خوانایی و نویسایی، اندیشیدن و زیستن است، مهارت نیست. کتاب «نوشتن برای زیستن» ماساکو واتانابه را بخوانید. او مسأله انشا را در کشورهای ژاپن، آمریکا و فرانسه بررسی کرده است. انشا هم مهارت و تکنیک نیست، قابلیت است. کسی با کلاس‌ها و کتاب‌های چگونه انشا بنویسیم؟ انشانویس خوبی نمی‌شود. واتانابه می‌گوید در آمریکا تنها درسی که از نظر کمی و کیفی اگر خوب نباشید نمی‌توانید فارغ‌التحصیل شوید، انشاست. انشا به فرهنگ جامعه بستگی دارد و هر فرهنگی، فرهنگ انشای خود را دارد.   نعمت‌الله فاضلی، مساله نوشتن را در مدارس کشور پرچالش معرفی کرد و گفت: شیوه نگاه کردن به اندیشه نشان می‌دهد که می‌توانید اندیشمند شوید یا نه و شیوه نگاه کردن به نوشتن هم نشان می‌دهد که می‌توانید بنویسید یا نه. مساله نوشتن در مدرسه و آموزش و پرورش ما این است که اساسا نظام آموزشی ما جایگاه نوشتن را نمی‌داند و خوانایی و نویسایی آرمان مدرسه ما نیست. در نظام آموزشی ما آداب وجود دارد؛ اما ادب نداریم. یعنی نمی‌دانیم که اصل و ماهیت کار چیست و صرفا به ظواهر کار توجه داریم. ادب، بینش است و صرفا اطلاعات نیست. ادبِ انشا این است که به دانش‌آموزان و مربی‌ها و معلم‌ها یاد دهیم که درس انشا، قابلیت وجودی انسان است. ادبِ انشا این است که بالاترین اولویت نظام آموزشی شود که اگر کسی نتوانست بنویسد یعنی نمی‌تواند بیندیشید و احساس کند. وی ادامه داد: ما اکنون سیری کاذب در سواد داریم. القاب استاد و دکتر ما را بزرگ کرده است. فهم درستی از انشا نداریم؛ مثل اینکه می‌گوییم مهارت است و اراده‌ای هم برای خوانا و نویسا کردن جامعه وجود ندارد. جمع کردن درس انشا که مدتی دیدیم در مدارس کشور اتفاق افتاد، از جهل است. توجه نکردن به مساله پرورش فکری کودکان و نوجوانان از جهل است. انشا، صرفا مقوله شناختی نیست؛ بلکه فرهنگی هم است. حال‌و‌هوایی که در آن زندگی می‌کنیم به ما مسأله انشا را نشان می‌دهد. مدرسه نهاد مادر است و وقتی این مادر ضعیف می‌شود، بحران‌ها در جامعه ایجاد می‌شوند. ندیدن مدرسه این وضعیت را ایجاد می‌کند و باید ما بازبینی تاریخی به نهاد مدرسه داشته باشیم. وقتی باور کنیم نوشتن مهارت است، درِ آموزش به روی همه باز می‌شود محمد گودرزی دهریزی، مؤلف کتاب‌های درسی، شاعر و نویسنده ادبیات کودک و نوجوان سخنران بعدی این نشست بود که در ابتدا مخالفت خود را با دیدگاه نعمت‌الله فاضلی ابراز کرد و گفت: اصل ماجرا این است که چطور می‌خواهیم نوشتن را به کودکان یاد دهیم و اختلاف‌نظری هم با آقای فاضلی دارم در اینکه نوشتن مهارت نیست. این یک بحث دندان‌گیر و ارزشمندی است. من معتقدم که نوشتن، مهارت است. وی افزود: برای یک معلمِ نوشتن دو چیز خیلی مهم است: باورهای معلم که پیش‌باورهای نوشتن هنگام رفتن به کلاس درس است و یک‌سری تکنیک‌های نوشتن که مهم هستند. درباره پیش‌باورها باید بگویم که اولین پیش‌باور این است که نوشتن واقعا یک مهارت است. وقتی این را مهارت ندانیم یعنی به نگرش ۸۰ سال پیش به نوشتن برگشته‌ایم. بر اساس نگرش ارسطویی، نوشتن نه یک مهارت، بلکه یک امر آسمانی بود و بر آدم‌ها نازل می‌شد و این‌طور فقط افراد خاصی می‌توانستند نوشتن و خواندن یاد بگیرند؛ اما بر اساس باور به مهارت بودن نوشتن، نوشتن برای بقیه افراد غیرخاص هم میسر شد. این نویسنده تأثیر مهارت دانستن نوشتن را در گسترش حیطه مخاطبان دانست و گفت: وقتی باور می‌کنیم نوشتن مهارت است، تمام طیف یک کلاس، مخاطب معلم می‌شوند. نگاه ارسطویی و افلاطونی محدودکننده است. واژه نوشتن و انشا یکی نیستند و هدف نوشتن با هدف آموزش نوشتن هم یکی نیستند. وقتی باور کنیم که نوشتن مهارت است، درِ آموزش به روی همه باز می‌شود. استیون کینگ به صراحت می‌گوید که نوشتن یک راز بیشتر ندارد و آن هم نوشتن است؛ یعنی تمرین با مهارت گره خورده است. گودرزی دهریزی پیش‌باور دوم را مرتبط به واژه خلاق معرفی کرد و ادامه داد: پیش‌باور دوم بر واژه خلاق است که این کلمه و پیشوند و پسوند خلاق را درست به کار ببریم. نوشتن خلاق یعنی شعر و داستان. نوشتن در ذات خود خلاق است. اگر ما این واژه خلاق را از پسِ نوشتن حذف کنیم، روش‌شناسی آموزش‌مان فرق می‌کند. در این مواقع، دیگر بچه‌ها را وادار به نوشتن نمی‌کنیم. پیش‌باور بعدی نیز این است که معلمِ نوشتن باید این باور را داشته باشد که نوشتن یک امر بازیگوشانه است. وی افزود: این امر را نباید حذف کند. شکل نوشتن را باید بازیگوشانه پیش ببرد و پیش‌باور چهارم هم این است که اگر افق آموزش نوشتن به کودکان این باشد که می‌خواهیم آن‌ها را شاعر و نویسنده بار بیاوریم، بخشی از ظرفیت نوشتن را از دست داده‌ایم. باید با بچه‌ها نوشتن برای نویسنده نشدن را کار کنیم، نه برای نویسنده شدن. موقع آموزشِ نوشتن نباید صرفا تکنیک نوشتن یاد دهیم؛ بلکه باید دقیق دیدن، دقیق شنیدن، دقیق تصور کردن، دقیق حس کردن و دقیق فکر کردن را هم آموزش دهیم. این‌ها پیش‌باورهایی است که یک معلمِ نوشتن باید با خود به کلاس ببرد.   این مؤلف کتاب‌های درسی در بخش پایانی صحبت‌های خود، گریزی هم به مساله تکنیک‌های نوشتن زد و چهار عنصر را معرفی کرد که باید معلمِ نوشتن برای آموزش نوشتن به کودکان به کار ببرد. او در این‌باره توضیح داد: در دنیا به تکنیک اول می‌گویند تجربه دست‌اول؛ همان تجربه‌هایی است که پایه واقعی دارند و تجربه زیستی کودکان است. تکنیک دوم، تجربه ادبی است. نباید بگوییم فلان بچه استعداد دارد و دیگری ندارد. در جهان این تجربه ادبی با خواندن اصطلاحا «کتاب‌های ضروری» میسر می‌شود. یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های کتاب‌های ضروری این است که وقتی خوانده می‌شوند جهانی را برای کودکان تصویر می‌کنند که نصفش را نویسنده خلق کرده است و نصف دیگرش را کودک خودش خلق می‌کند. کتاب خوب هم همین است که باید بگذاریم کودک خودش هم در خلق آن دخالت داشته باشد. تکنیک سوم این است که معلمِ نوشتن فقط کارش نوشتن نیست. در کنار آن باید با بچه‌ها کتاب بخواند و با آن‌ها بدون آموزش و انتقال پیام مستقیم حرف بزند. درنهایت به چهارمین تکنیک می‌رسیم که داشتن زمان و مکان کافی است؛ یعنی در کلاس‌های نوشتن باید دقیقا زمان و مکانی را که به درس اختصاص می‌دهیم، به همان اندازه هم به درونیات کودکان اختصاص دهیم. آموزش آشپزی و مطالب جالب جدید...
ما را در سایت آموزش آشپزی و مطالب جالب جدید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : موزیک دان ash بازدید : 102 تاريخ : چهارشنبه 30 آذر 1401 ساعت: 14:46